جنگ کرده غالب آمد. در این احوال، چون سردار یاغی دید، یونانیها از دور او پراکندهاند و آرسیت هم کمکی به او نمیکند، حاضر شد تسلیم شود، بشرط اینکه جانش در امان باشد. اردشیر قبول کرد و پس از آن، چون داریوش خواست او را بکشد، پروشات گفت، صلاح نیست، تأمل کن، تا خود آرسیتس نیز به دام بیفتد.
نظر ملکه صائب بود، زیرا پس از چندی آرسیتس، چون دید شاه قول خود را نگاه داشته، تسلیم شد. بعد داریوش، چون هر دو یاغی را در اختیار خود دید، بحال آنها رحم آورده خواست قول خود را حفظ کند، ولی این دفعه پروشات کشتن آنها را لازم دید و هر قدر شاه مماطله کرد، او بر اصرار و ابرام خود افزود، تا آنکه داریوش با نهایت اکراه بقتل آنها راضی شد و شبی هر دو را از خواب بیدار کرده بیدرنگ در خاکستر خفه کردند. سپس فارناسیاس، یکی از هواخواهان سغدیان، که در قتل خشیارشا شرکت داشت، سنگسار گردید. بعد خواستند به منستان[۱] که در قتل خشیارشا شرکت کرده به سغدیان گفته بود نزد داریوش نرود بپردازند، ولی او به خودکشی اقدام کرده از کینهتوزی پروشات برست.
یاغیگری پیسوتنس[۲]
این شخص والی لیدیّه بود، بعد بخیال استقلال افتاد و لیکون[۳] نام آتنی را با سپاهیان یونانی به خدمت خود اجیر کرد. داریوش تیسافرن را با دو نفر دیگر، سپیترادات[۴] و پارمیسس[۵] نامان، به آسیای صغیر برای دفع پیسوتنس فرستاد و وعده کرد، که، اگر تیسافرن او را از لیدیّه خارج کند، حکمرانی این ایالت از آن او خواهد شد. تیسافرن پس از ورود به آسیای صغیر لیکون را بطرف خود جلب کرد و به سپاهیان اجیر یونانی پول داده از دور پیسوتنس بپراکند. در این حال والی یاغی مجبور شد با تیسافرن داخل مذاکره شود و با این شرط تسلیم گردید، که جان وی در امان باشد. تیسافرن قبول کرده او را نزد داریوش فرستاد و او امر کرد وی را در خاکستر خفه کردند (۴۲۴-۴۱۴ ق. م). لیکون آتنی در ازای این خیانت به حکومت چند شهر منصوب شد