حرکت کند، ولی چون قصد سغدیان را دریافت تعلّل ورزید، تا آنکه لشکری بزرگ آراسته بطرف پایتخت حرکت کرد و چیزی نگذشت، که ارباریوس[۱] سردار سوارهنظام، آرکسانس[۲] والی مصر و یکی از خواجههای مقرّب اردشیر، آرتکسارس[۳] نام، با وی همدست شده تاج شاهی بر سرش نهادند. پس از آن اخس خواست سغدیان را دستگیر کند و با این مقصود او را نزد خود طلبیده وعدهها به او کرد و حتّی قسم خورد، که سوء قصدی بحیات او ندارد. سغدیان در تردید افتاد و، با وجود اینکه دوستان صمیمیاش او را از رفتن نزد اخس بازمیداشتند، بالاخره از ترس فریب اخس را خورده نزد وی رفت و گرفتار شده محکوم باعدام گردید و، چنانکه کتزیاس نوشته، او را در خاکستر خفه کردند. مورّخ مذکور گوید:
ترتیب خفه کردن در خاکستر چنین بود، که اطاق یا برجی را پر از خاکستر میکردند و بعد محکوم باعدام را در آن میانداختند و او خردخرد در خاکستر فرومیرفت ، تا اینکه خفه میشد. مدّت سلطنت سغدیان بقول کتزیاس شش ماه و نیم و بقول دیودورسی سیلی (کتاب ۱۲، فصل ۷۱) هفت ماه بود. بیمناسبت نیست گفته شود، که در قانون نجوم بابلی اسم خشیارشای دوّم و سغدیان اصلاً ذکر نشده و شاید از این جهت است، که سلطنت هر دو بیش از هشت ماه طول نکشیده.
قتل دو شاه و قتلهای دیگر، که پیدرپی در این زمان روی میدهد و پائینتر نیز بیاید به خوبی مینماید، که انحطاط در خانوادهٔ هخامنشی شروع شده بود. و از این ببعد انحطاط این خانواده بالا خواهد گرفت، تا اینکه دولت هخامنشی بدست اسکندر منقرض خواهد شد.