این و آن را خرید و باعث اغتشاش و اختلال شد. اسپارتیها بواسطۀ قدرت و نفوذ فوقالعادهاش جرئت نمیکردند، اقدامی بر ضد او کنند، تا آنکه نامهاش بدست آمد. توضیح آنکه پوزانیاس زمانی هم، که در اسپارت بود، مکاتبات مرتبی با ارتهباذ مذکور داشت و قاصدهائی بطرف او روانه میکرد. این دفعه نامه را به یکی از غلامان امین خود داد و در پنهان داشتن این سرّ اصراری بلیغ کرد. غلام، وقتی که بیرون آمد، پیش خود گفت: خیلی غریب است، هر قاصد، که آقای من به این طرف روانه کرده، دیگر برنگشته. این نکته باعث تفکر او گردید. بالاخره حسّ کنجکاوی غلبه کرد و سر نامه را گشوده دید، در ابتدای نامه نوشته شده، که ارتهباذ باید غلام را بکشد، تا سرّ رسانیدن نامه فاش نگردد. معلوم است، که چه حالی بغلام دست داد و بیدرنگ نامه را به امنای دولت رسانید و معلوم گشت، که پوزانیاس پادشاه اسپارت برای ایران کار میکند و میخواهد ایلوتها را بر دولت اسپارت و نجبا بشوراند (ایلوتها، چنانکه بالاتر ذکر شد، بردهوار در تحت تسلّط اسپارتیها میزیستند و حاضر بودند، هر آن که موقع بیابند، شوریده انتقام از آنها بکشند. مظالم اسپارتیها نسبت به ایلوتها معروف است) با وجود این احوال بواسطۀ نفوذ پوزانیاس قضات اسپارتی نتوانستند حکمی بر علیه او بدهند، تا اینکه او از حرفهائی که در مجلس محاکمه زد، خود را مقصر کرد. پس از آن به او رسانیدند، که توقیف خواهد شد و بر اثر این خبر فرار کرده بمعبد نپتون۱ در دماغه تنار رفت۲ و در آنجا مخالفین او، که در باطن دوستانش بودند، برای حفظ جان او قرار دادند، در معبد را با دیواری مسدود کنند، تا پوزانیاس بیقوت در معبد بماند، ولی بعد همان مخالفین او گفتند، هتک احترام رب النوع است، که کسی در معبد بمیرد و دیوار را شکافته او را بیرون آوردند. پس از آن پوزانیاس مرد و نعش او را در نزدیکی معبد دفن کردند (۴۷۴ ق. م)، و حال آنکه نعش خائنین را دور میانداختند. در این وقت غیبگوی معبد دلف گفت، که این رفتار عادلانه
________________________________________
(1) - Neptune.
(۲) - دیودور گوید بمعبد مینرو در کالسیوک رفت.
تاریخ ایران باستان جلد ۱