نبوده و باید نعش او را در همانجا، که مرده دفن کنند. یونانیها چنین کردند، ولی با این اقدام هم قضیه خاتمه نیافت، زیرا بعد گفتند، به هیکسیوس۱ خدای عارضین و پناهندگان توهینی بزرگ شده و باید برای کفاره دو نفر را قربان کنند. بعد از گفتگوی زیاد قرار شد بجای قربانی انسان دو مجسمۀ برنجی برای رب النوع مزبور بسازند، ولی توسیدید گوید، که مردم از اینکه دو قربانی آدمی نکردند، ناراضی و در هیجان بودند. (بالاتر از قول پلوتارک ذکر شد، که تمیستوکل به تقاضای سپاهیان یونانی راضی شد سه جوان پارسی را، که اسیر شده بودند، قبل از جنگ سالامین قربان کنند. اینجا هم توسیدید چنین نوشته و از نوشتههای دو مورّخ درستنویس یونان، باید چنین استنباط کرد، که در بعض موارد قربانی انسان را سواد مردم یونان جایز میدانستهاند).
مبحث پنجم - دربار خشیارشا به روایت توریة
در کتاب استر (باب ۱-۱۰) حکایتی راجع به خشیارشا ذکر شده، که مضمون آن را درج میکنیم. سابقا این حکایت را راجع به دربار اردشیر درازدست میدانستند و حالا هم بعضی، که در اقلیتاند، تردید دارند در اینکه حکایت مزبور راجع به خشیارشا است یا اردشیر مذکور، ولی اندک دقتی ثابت میکند، که راجع به خشیارشا است، زیرا در توریة اسم اردشیر اوّل و دوّم یعنی اردشیر درازدست و باحافظه را ارتهخشثتا ضبط کردهاند، که با جزئی تصحیفی همان ارتهخشثرای کتیبههای این شاهان است و، اگر این حکایت راجع به اردشیر دراز دست بود، همین اسم را مینوشتند، نه اخشورش، که مصحّف خشیارشا میباشد و از خود اسم اخشورش پیدا است، که با وجود اینکه تصحیف شده، به خشیارشا خیلی نزدیکتر از ارتهخشثتا میباشد. از این نکته گذشته از رفتار شاه در این حکایت به خوبی دیده میشود، که صفات خشیارشا را توصیف کردهاند، نه احوال خلف او را. به هرحال این است مضمون حکایت مذکور: «در زمان سلطنت اخشورش، این واقعه روی داد. این همان
________________________________________
(1) - Hikesios.
تاریخ ایران باستان جلد ۱