میتوانست بپوشد، چنانکه بزیبد و مضحک نباشد.
مورّخ مذکور در جای دیگر کتاب خود (کتاب ۴، بند ۴۳) نیز دربارۀ خشیارشا گوید: فینیقیها گویند، ساتاسپس۱ نامی پسر چیشپش۲ که از خانوادۀ هخامنشی بود، دختر دوشیزۀ زوپیر پسر مگابیز را (ذکر هر دو بالاتر گذشته. م.) بیسیرت کرد و در ازای این خیانت محکوم باعدام گردید، ولی، مادر ساتاسپس که خواهر داریوش بود (مقصود داریوش بزرگ است)، عفو شاه را تمنّی کرده افزود: خودش مجازاتی برای او معین خواهد کرد، که سختتر از مصلوب شدن باشد. مجازات این بود، که پسر او میبایست دور لیبیا بگردد، تا اینکه وارد خلیج عربستان شود (یعنی از دریای مغرب روانه شده به دریای سرخ بازگشت کند. م.) خشیارشا با این شرط او را معفوّ داشت و ساتاسپس بمصر درآمده یک کشتی گرفت و تا ستونهای هرقل پیشرفت. پس از آن او انتهای لیبیا را از طرف مغرب، که سلانت نام داشت، دور زده بطرف جنوب راند و در مدّت چند ماه همواره دریا نوردید، تا مسافتی بزرگ پیمود، ولی، چون دانست، که راهی که در پیش دارد، بیش از راهی است که آمده، بمصر برگشت و از آنجا نزد شاه رفته گفت: «در جاهای دور دریا ما بساحلی رسیدیم، که مردم آن کوتاهقدّند و لباس آنها از برگ درختان خرما است. هر زمان که ما بساحل نزدیک میشدیم، این مردم شهرهای خودشان را رها کرده به کوهها میگریختند. ما هم داخل شهرهای آنان میشدیم، بیاینکه آزاری به مردم برسانیم، فقط حشم آنها را تصاحب میکردیم. اما جهت اینکه ما دورتر نرفتیم از این نکته بود، که کشتی ما، چون به گل نشست، قادر نبود دورتر برود». خشیارشا عذر او را نپذیرفت و، چون مأموریت خود را انجام نداده بود، امر کرد او را مصلوب کنند، یعنی مجازات اوّلی را مجری دارند. خواجۀ ساتاسپس، همینکه از مرگ آقایش آگاه شد، گنج او را ربوده به جزیرۀ سامس فرار کرد. در آنجا این گنج بدست یک نفر از سکنۀ سامس افتاد، که من اسمش را میدانم، ولی در این باب سکوت اختیار
________________________________________
(1) - Sataspes یونانی شده ستاسپ است، که اکنون صد اسب گوئیم.
(2) - Theaspes.
تاریخ ایران باستان جلد ۱