پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۶۸۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

(هرودوت چنین گوید). وقتی که آریستون در مجلس افورها[۱] بود، یکی از خدمۀ او مژده آورد، که زنش پسری زائیده و او با انگشتها حساب کرده فریاد زد: «قسم به خدایان، که این مولود جدید پسر من نیست». در این موقع رجال مزبور توجهی باین حرف نکردند، ولی بعدها، که پسر بزرگ شد آریستون همواره نادم بود، که چرا چنین حرفی زده. این پسر، که دمارات نام داشت، بعد از آریستون پادشاه اسپارت گردید، ولی حرف پدرش اسلحه‌ای در دست دشمنانش بر علیه او شد.

در این زمان ل‌اتی‌خید[۲] نامی با دمارات خصومت می‌ورزید، چه او نامزد این شخص را غدّارانه ربوده ازدواج کرده بود. کل‌امن از موقع استفاده کرده او را محرّک شد، که با دمارات دشمنی ورزیده بگوید، که چون او پسر آریستون نیست، پادشاهی او بر اسپارت برخلاف قانون است. دلیلی، که او اقامه کرد، همان حرفی بود، که پدرش، یعنی آریستون، در حضور جمعی از رجال اسپارت زده بود و حالا ل‌اتی‌خید آنها را به شهادت می‌طلبید. در سر این مسئله منازعه درگرفت و بالاخره اسپارتیها تصمیم کردند، به غیب‌گوی معبد دلف رجوع کرده بدانند، که دمارات پسر آریستون هست یا نیست. کل‌امن شخصی را ک‌بن[۳] نام، که در معبد دلف متنفذ، بود بطرف خود جلب کرد و او از پی‌تی غیب‌گو خواست، که جواب را موافق میل کل‌امن بدهد. پی‌تی چنین کرد و در نتیجه دمارات از پادشاهی افتاد و ل‌اتی‌خید بجای او نشست. بعد واقعه‌ای روی داد، که از جهت آن دمارات فرار کرده نزد پارسیها رفت، توضیح آنکه او پس از سلطنت شغلی قبول کرد، که انتخابی بود و در عیدی ل‌اتی‌خیدبیکی از خدمۀ خود سپرد از دمارات بپرسد، که شغل جدید او پس از پادشاهی چطور است. دمارات از این توهین سخت بر خود پیچید و گفت من هر دو شغل را داشته‌ام. امّا ل‌اتی‌خید هنوز حسّ نکرده، که این سؤال هزاران بلیّه یا هزاران خوشی برای لاسدمونی‌ها تدارک خواهد



  1. افورها رجالی بودند، که در اسپارت زمام امور دولت را بدست داشتند.
  2. Leotychide.
  3. Cobon.