پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۰۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

رفتار کرد، که یکی از مورّخین جدید گوید برای قشون‌های اروپائی سرمشق است[۱]:

معابد مأمون ماند، کسی به غارت مبادرت نکرد و احدی کشته نشد. پس از آنکه کوروش به بابل درآمد، برای حفظ نظم و ترتیب، فورا گئوبروو را با اختیارات زیاد والی کرد و بعد از یک هفته بلتشر بدست گئوبروو کشته شد. جهت این بود، که او در بابل قدیم جنگ را با ایرانیها ادامه داد و در حین جنگ به خاک افتاد.

کوروش بعد از تسخیر بابل دربارۀ اهالی ملاطفت کرد و، چنانکه بابلی‌ها نوشته‌اند، «بشهر آرامش داد»، نسبت به نبونید نیز مهربانی کرد. در موقع بودن کوروش در بابل دو اعلامیه صادر شده، که از حفریّات این شهر بدست آمده، یکی از طرف کهنه و روحانیون بابل است و دیگری از طرف خود کوروش. مضمون هر دو را ذکر می‌کنیم، زیرا از اسناد تاریخی مهم است و به خوبی می‌رساند، که جهت سقوط شهر بآن زودی چه بوده. در بیانیۀ کاهنان چند سطر اوّلی خراب شده، ولی باز معلوم است، که مبنی بر مذمّت و بدگوئی از نبونید و شمردن تقصیرات او بوده، بعد گفته شده: «نبونید پادشاهی بود ضعیف النفس، در ارخ و سایر شهرها احکام بد داد، همه‌روزه خیالهای بد کرد و قربانی‌های روزانه را موقوف داشت...

در پرستش مردوک، شاه خدایان، باهمال و مسامحه قائل شد، هرچه می‌کرد بضرر شهرش بود، آن‌قدر بر اهالی تحمیل کرد، که آنها را رو به فنا برد. پادشاه خدایان از آه و نالۀ اهالی سخت در غضب شد و از ایالت آنها خارج گردید. خدایان دیگر از این جهت، که آنها را به بابل مردوک آورده بودند، خشمناک از منازلشان بیرون رفتند. مردم استغاثه کرده گفتند، نظری کن. او به منازلی، که خرابه‌هائی شده و به اهالی سومر و اکد، که مانند مرده‌هائی هستند، نظر کرده بر آنها رحم آورد.

او بتمام ممالک نظر انداخت و در جستجوی پادشاهی عادل شد، که بقلب او نزدیک باشد، تا دست او را بگیرد. در این وقت کوروش پادشاه انشان را اسم برد و برای سلطنت عالم طلبید. گوتی‌ها و اوّمانماندها را زیر پاهای او افکند.... (با گوتی‌ها


  1. تورایف تاریخ مشرق قدیم، ج ۲، ص ۱۶۲-۱۶۸.