پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۰۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

در تاریخ عیلام آشنا شدیم امّا راجع به اوّمانماند باید بخاطر آورد، که موافق بعض لوحه‌ها، مادی‌ها را بابلی‌ها چنین می‌نامیدند. م.). مردوک، آقای بزرگ، مدافع و حامی تمام امّتش، با مسرّت به او (یعنی به کوروش. م.) نگریست، به کارهای او و قلب عدالت‌خواه او برکات خود را نازل کرد و به او فرمود بطرف شهرش (یعنی شهر مردوک. م.) عزیمت کند. مانند رفیق و دوستی رهبر او گردید.

لشکر او، که مانند آب رود بشمار درنمی‌آید، با او (یعنی با کوروش. م.) مسلح حرکت می‌کرد. بی‌جنگ و جدال او را داخل بابل کرد و شهر خود را از تعدّی خلاصی بخشید. شاه نبونید را، که نسبت به مردوک بی‌احترامی کرده بود، بدست او (کوروش) سپرد. تمام اهالی بابل، تمام سومر و اکّد و بزرگان و ولات او را (یعنی کوروش را) تعظیم کردند و پاهای او را بوسیدند، همگی از پادشاهی او خوشنود شدند و شادی و شعف از صورتشان هویدا بود. همه در تقدیس و تسبیح آقائی بودند (مقصود مردوک است. م.)، که مرده‌ها را زنده کرد و مردم را از فنا و فلاکت نجات داد».

پس از این اعلامیه، بیانیۀ کوروش را ذکر می‌کنیم و مضمونش این است[۱]: «منم کوروش، شاه عالم، شاه بزرگ، شاه قویشوکت، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار مملکت، پسر کبوجیه شاه بزرگ - شاه شهر انشان، نوۀ کوروش شاه بزرگ - شاه شهر انشان، از اعقاب چیش‌پش شاه بزرگ - شاه شهر انشان، شاخۀ سلطنت ابدی، که سلسله‌اش مورد محبت بل و نبو است[۲] و حکمرانیش بقلب آنها نزدیک.

وقتی که من بی‌جنگ و جدال وارد تین‌تیر[۳] شدم، با مسرت و شادمانی مردم در قصر پادشاهان بر سریر سلطنت نشستم. مردوک، آقای بزرگ، قلوب نجیب اهالی بابل را بطرف من متوجه کرد، زیرا من همه‌روزه در فکر پرستش او بودم. لشکر بزرگ من به آرامی وارد بابل شد، من نگذاشتم دشمنی به سومر و اکد قدم بگذارد.



  1. استوانه‌ای، که فرمان در او کنده شده، مشهور به استوانه کوروش است و در حفریّات بابل بدست آمده.
  2. ارباب انواع بزرگ بابل، که در مدخل «صفحۀ ۱۱۴ و ۱۱۹» معرّفی شده‌اند.
  3. بابل را در بیانیّه (تین‌تیر) گفته‌اند باید از (دین‌تیر) اسم قدیم بابل باشد.