رشتههای دفاعی را پاره کرده ببابل میرسیدند، ولی نه باین زودی، که از تاریخ دیده میشود و بعد، وقتی هم که به بابل میرسیدند، چون انبارهای این شهر پر از آذوقه بود و اراضی وسیع در درون شهر کشت و زرع میشد، بابل میتوانست مدتها قشون محاصر را معطل کند، تا مددی به او برسد. جهت این سقوط سریع را نمیتوان از چیز دیگر جز نفاق درونی بابل و احوال روحی خود بابلیها دانست و این نکته هم نتیجۀ منطقی اوضاعی است، که بالاتر ذکر شده و پائینتر روشنتر خواهد بود.
مدارک بابلی
موافق مدارکی، که از حفریّات بابل بدست آمده و استنباطهائی، که از آن میتوان، کرد شرح تسخیر بابل چنین بوده: کوروش دید، اگر از جائی از سرحدّ ایران و بابل، که در بیرون سدّ بختالنصر یا سدّ مادی واقع است، داخل خاک بابل گردد، لابد باید مدّتها در زیر آن سدّ معطل شود و کوششها لازم است، تا از آن سدّ گذشته وارد محوّطهای گردد، که بین دیوار مزبور و بابل واقع است.
این بود، که تصمیم کرد یکسره به خود محوّطه درآید و، چون دجله مانع بود، امر کرد آب دجله و نیز دیاله را، که بدجله میریزد، برگردانند. این کار در موقعی شد، که آب این دو رود بالنسبه کمتر بود. بعد همینکه لشکر ایران از دجله گذشته وارد محوّطۀ مزبور شد، کوروش بطرف شمال حرکت کرده به لشکر بابل، که در نزدیکی شهر اپیس[۱] بود حمله برد و ارتباط آن را با بابل برید.
محققین گویند این قضیه بواسطۀ بیکفایتی سردار بابلی یا از جهت خیانت او روی داد، چه سردار مزبور در این احوال نمیبایست در آن محل بماند. پس از آن، کوروش به آسانی این لشکر را شکست داد. از طرف دیگر سردار کوروش گئوبروو (گبریاس یونانیها) به محلهای جنوبی حمله برده، نبونید را، که با لشکر خود در سیپپار بود، از آنجا براند و بیمانع وارد بابل شد پس از آن سپاهیان ایرانی وارد شهر شدند و پادشاه بابل تسلیم گردید، قشون ایران در بابل چنان
- ↑ Opis.