شعبههائی هم از آنها مانند بعض سکنۀ قفقازیه و نیز تاتارهای قریم، ترکها، مجارها، فینها و غیره در اروپا مأوی گزیدهاند.
سائر نژادها
ذکر سائر نژادها از موضوع این کتاب خارج است. همینقدر گوئیم که نژاد سرخپوست در امریکا سکنی داشت ولی بعد از غلبۀ اروپائیها بر این قارّه رو بانقراض رفت. حالا عدّۀ کمی از این نژاد در امریکا باقی است و تجربه نشان میدهد که بعد از چند قرن بکلی نابود خواهد شد. مردمان سیاهپوست غالبا در افریقای وسطی و جنوبی میزیند. نژاد ماله در جزائر جنوب شرقی آسیا و اقیانوسیه و اقیانوس کبیر سکنی دارد (از جزائر نیکوبار تا جزائر پاک، از جزائر ساندویچ تا زلاند جدید) و نیز در جنوب شبه جزیرۀ هندوچین، مالاکا، جزیرۀ فُرُمزْ و جزیرۀ ماداگاسکار در افریقا.
زبانها
از زبانهائی که متروک گشته و از آنها آثاری باقی نمانده اطلاعاتی در دست نیست.
با وجود این محققین عقیده دارند که بشر ابتدائی جز با فریاد و اشاره نمیتوانسته بنحو دیگر مطلب خود را بیان کند. بعد که ترقّی کرده زبانش دارای لغاتی گشته و این لغات هم غالبا عبارت از اسماء و ادوات ندا بوده. در این مرحله انسان برای ایجاد لغات از صداهای طبیعی تقلید میکرده[۱] چنانکه هنوز هم آثاری در زبانهای ملل کنونی از این تقلید باقی است.[۲] معلوم است که هر قدر انسان ترقّی کرده زبانش هم دارای لغات بیشتری گردیده.
علمای فقه اللغه، خصوصا آنهائی که در فقهاللغۀ مترادف (یعنی مقایسۀ فقهاللغۀ زبانی با فقهاللغۀ زبانهای دیگر)[۳] کار کردهاند، بدین عقیده میباشند که زبانهای