قوّت یافت، رومیها از گرفتن شهر مأیوس و بطرف شمال متوجّه گردیدند. پس از آن دولت پارت توانست باز سالی چند بیطرفی خود را حفظ کند.
در خلال این احوال سنتروک پیر درگذشت و بجای او پسرش فرهاد سوّم بتخت نشست. سلطنت سنتروک را محقّقین از ۷۶ تا ۶۷ ق. م میدانند (یوستی، نامهای ایرانی، صفحه ۴۱۲) ، ولی چنانکه بالاتر گفته شد، گمان قوی این است، که بعد از مهرداد دوّم بزرگ، او بلافاصله بتخت ننشسته و بنابراین سنین سلطنتش باید چند سالی کمتر باشد یا مهرداد بزرگ زودتر از ۷۶ ق. م درگذشته است.
درباره این شاه باید گفت، که بعد از شاهانی مانند مهرداد اوّل و فرهاد دوّم و مهرداد بزرگ، دولت پارت در زمان این شاه نیروی سابق را ندارد. جهت این احوال را بواسطه فقدان مدارک نمیتوان درست تشخیص داد: آیا از منازعات درونی بعد از مهرداد بزرگ این حال رویداد، یا در مقابل اتّحاد دو پادشاه قوی مانند تیگران ارمنی و مهرداد ششم پنت، دولت پارت نمیتوانست سیاست تعرّضی خود را نسبت به همسایگان ادامه دهد و یا بالاخره پیری سنتروک باعث این وضع گردید؟ شاید تمامی این جهات دست بهم داده و موقتاً دولت پارت را مانع از توسعه گردیده.
اینکه سهل است دولت پارت در این زمان دو ولایت خود، یعنی کردون و آدیابن، را از دست داد.
قبل از اینکه از این مبحث بگذریم، مقتضی است برای نمودن احوال روحی مهرداد ششم پنت، که در این اوان میخواست با دولت قویپنجه جهانی، یعنی روم، دست و گریبان گردد، کلمهای چند بگوئیم، زیرا اگرچه مستقیماً به ایران مربوط نیست، ولی بطور کلّی حسّیّات اهالی آسیای صغیر را مینماید و این نکته در بیطرف ماندن سنتروک مؤثّر بوده.
ژوستن گوید (کتاب ۳۸، بند ۴): «مهرداد سربازانش را مخاطب داشته چنین میگفت: باید فکر کرده جنگ یا صلح را با روم اختیار کنیم، ولی هرکس بما حمله کند، باید پا فشاریم. این اصلی است، که در آن باب تردیدی نمیتوان