پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۲۹۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

را بعد از اسیر کردن با آزارها و زجرهائی، که دیودور گوید افتضاح‌آور بود، کشته بودند و فرهاد می‌خواسته از سلوکیها انتقام این کردار ناشایست را بکشد. معلوم نیست، که این سردار را در چه احوال اسیر کرده بودند و این قضیّه مربوط بزمان سه جنگ اوّلی آنتیوخوس با فرهاد بوده با راجع به جنگ قطعی آخری. ژوستن در این باب ساکت است و بنابراین نمی‌توان نوشته‌های گم‌شدۀ دیودور را جبران کرد. به هرحال از نوشته‌های هر دو مورّخ مذکور معلوم است، که فرهاد آهنگ سوریّه را کرده بوده، که برای او گرفتاریهای سختی پیش‌آمده. اکنون مقتضی است بدانیم، که این گرفتاری چه بود.

حملۀ سکاها به پارت

ژوستن گوید (کتاب ۴۲، بند ۱): وقتی که فرهاد با آنتیوخوس می‌جنگید، سکاها را به کمک خود طلبید، ولی آنها زمانی در رسیدند، که وجودشان ثمری نبخشید (یعنی دیر رسیدند). بنابراین وقتی که حقوق و جیره‌شان را مطالبه کردند، به آنها گفته شد، که چون دیر رسیده‌اند، مستحقّ پاداشی نیستند. آنها جواب دادند، که این همه راه را آمده‌اند و اگر در این جنگ نتیجه‌ای نداشتند، فرهاد می‌تواند در جای دیگر از وجود آنها استفاده کند. پارتیها جوابی اقناع‌کننده به آنها ندادند و سکاها از نخوت پارتیها سخت آزرده‌خاطر گشته بحدود پارت تجاوز کردند، که به غارت بپردازند. در این هنگام فرهاد باستقبال آنها شتافت و اداره امور مملکتش را به هیمر [۱]نامی، که جوانیش را بفسق و فجور پادشاه صرف کرده بود، سپرد. این شخص رفتار شرم‌آور خود را و اینکه نایبی متعارف از طرف پادشاه است، فراموش کرده بابل و شهرهای زیاد دیگر را با دست آهنین به لرزه درآورد. امّا فرهاد یک دسته سرباز یونانی را، که در جنگ آنتیوخوس اسیر شده بودند، به جنگ سکاها برد. او با این یونانیها با نخوت و سختی رفتار می‌کرد و فراموش کرده بود، که آتش کینۀ اسراء نسبت به او نه فقط در اسارت خاموش نمی‌شود، بل با رفتاری سخت بیشتر مشتعل می‌گردد. در موقع

________________________________________

  1. Himere.