و کاپادوکیّه و فرات). سوّم-در این طرف فرات: بین النّهرین، بابل، پاراپوتامی [۱]خلیج سرخ (خلیج فارس) ، شوش. چهارم-فلات ایران: پارس، ماد با آذربایجان، پارت، مرو، باختر، سغد، پاراپانیزاد یا پاراپامیزاد، گدرزی یا بلوچستان، رخّج یا افغانستان جنوبی کنونی (قسمت بزرگ این دو ولایت را سلکوس به ساندراکت داد) ، هرات، سیستان، کرمان.
والی ایالت را ساتراپ مینامیدند (یونانی شده خشثرپوان) و ایالت را ساتراپی.
اگر ایالت به چند قسمت تقسیم میشد، هر کدام از قسمتها را اپارخی [۲]میگفتند و رئیس چنین قسمت را اپارخ [۳]. گاهی اپارخ را هم ساتراپ مینامیدند، ولی ساتراپها نوعاً حاکم کشوری ایالتاند و رئیس قشون و امین مالیّه و فرورارک [۴]، یعنی قلعهبیگی یا دژبان و کاهن مذهب شاهی و غیره از او پائینترند، ولی ممکن است، که ستراتژ یا رئیس قشون حاکم کشوری هم باشد. اراضی واقعه در ایالات بر دو نوعند: نوعی بهوسیله ولات و مأمورین جزء اداره میشوند و اراضی پادشاهی هم جزو این نوع است. از این اراضی صورتی ترتیب دادهاند که در دفاتری ضبط میشود. سکنه این اراضی متعلّق به زمیناند و حق ندارند از جائی به جائی روند.
بنابراین سکنه اراضی را میتوان با خود اراضی فروخت یا بخشید. نوع دیگر اراضی است، که در بعض صفحات واقع است. این اراضی وسیع در تصرّف مردمانی است، که اسما تبعه و رسماً مستقلّند یا در ید اقتدار اشخاصی است، که اگرچه ظاهراً حکومت پادشاه را میشناسند، ولی در واقع پادشاهاند مثلاً در فریگیّه و ارمنستان و پنت و کاپادوکیّه نجبای محلّی یا بزرگان پارسی در قلعهای در مرکز متصرّفات خود نشسته، جمعی از رعایا و بردگان خود را اداره میکنند. اومن بعد از غلبه بر کراتر عدّه زیادی از این نوع محلّهای محکم را از صاحبان آنها گرفته بصاحب منصبان خود داد، ولی اینها هم، همینکه جای صاحبان سابق را
________________________________________