حریق چیزی باقی نگذارند، بندگانشان را در آتش انداختند و خودشان هم در آتش رفته سوختند (کتاب ۱۳، بند ۶).
جنگ با پیسیدیان
پس از آن پردیکّاس بطرف پیسیدیّه رفت، تا دو شهری را، که یاغی شده بودند، مجازات کند. اهالی این شهر را لاراندیان و ایسوریان [۱]مینامیدند. اینها در زمان اسکندر، بالاکروس [۲]پسر نیکاتور [۳]را، که فرمانده قشون و والی این ایالت بود کشته بودند. پردیکّاس شهر لاراندیان را گرفته تمام مردان کارآمد را از دم شمشیر گذراند، سایرین را به مزایده گذاشته فروخت و شهرها را از بیخ و بن برانداخت. شهر ایسوریان محکم بود و مقدونیها آن را محاصره کردند. دو روز جنگهای سخت شد و چون مقدونیها تلفات زیاد داده بهرهمندی نیافتند و از طرف دیگر میدانستند، که آلات حرب در شهر زیاد است، میخواستند شهر را رها کرده بروند، ولی روز سوّم تلفات مدافعین زیاد شد و قحطی آذوقه در میان آنها افتاد.
در این احوال اهالی شهر تصمیم کردند، که بمیرند و آزادی خودشان را از دست ندهند، بخصوص، که یقین داشتند، مقدونیها به آنها امان نخواهند داد. در نتیجۀ این تصمیم، چون شب در رسید، زنان و اطفال را در خانهای جمع کرده آن را آتش زدند. بعد همینکه آتش شعله کشید اموالشان را هم در آتش افکندند تا برای دشمن چیزی باقی نماند. پردیکّاس از این قضیّه در حیرت شد و خواست داخل شهر شود، ولی مدافعین مانع شده عدّهای زیاد از مقدونیها کشتند. این دفاع بر حیرت او افزود، زیرا نمیتوانست بفهمد، که چرا ایسوریان شهر را دفاع میکنند، و حال آنکه زنان و اطفال خودشان را زیر خاکسترها دفن کردهاند. بعد پردیکّاس و مقدونیها قدری از شهر دور شدند و مدافعین همینکه فرصت یافتند شتابان خودشان را نیز در آتش افکنده با سایرین در زیر خرابههای خانههاشان مدفون گشتند. روز دیگر پردیکّاس شهر بیسکنه را به سربازان خود برای غارت داد و آنها
________________________________________