کودکی به اسبسواری، تیراندازی و قیقاج زدن، مانند سواران پارتی چند قرن بعد، عادت کرده بودند. اسب مادی در عهد قدیم معروف آفاق بود، بخصوص اسبهای نسا (نیسایه) که از حیث قشنگی، تندروی و بردباری مانند نداشتند. بعد از ترتیب چنین سپاهی هووخشتر بقول هرودوت (کتاب ۱ بند ۱۰۳) به آسور حمله کرد. آسوریها سخت پا فشردند، ولی بالاخره سردار آسوری شکست خورد و قشون ماد در دفعۀ دوّم داخل آسور شده نینوا پایتخت آسور را محاصره کرد. چون معلوم بود، که بواسطه استحکامات نینوا محاصرۀ آن بطول خواهد انجامید، هووخشتر قسمتی از قشون خود را مأمور کرد جلگههای حاصلخیز آسور را غارت و خراب کنند، زیرا تصمیم کرده بود، که دشمن را منهدم و نام آسور را از صفحۀ روزگار محو کند. از اینجا به خوبی استنباط میشود، که کینهورزی مادیها از جهت مظالم آسوریها بچه اندازه بوده.
برای نمودن سرور ملل مغلوبه از محاصرۀ نینوا، یکی دو جای توریة را ذکر میکنیم (کتاب ناحوم باب دوّم): «خداوند عظمت یعقوب را مثل عظمت اسرائیل بازمیآورد و تاراجکنندگان ایشان را تاراج میکند. سر جبّاران او سرخ شده، مردان جنگی به قرمز ملبس، عرّابهها در روز تهیه او از فولاد لامع است و نیزهها متحرّک میباشد... دروازههای شهرها کشاده است، قصر گداخته میگردد...
و نینوا از روزی، که بوجود آمده، مانند برگه آب میبود، اما اهلش فرار میکنند و اگرچه صدا میزنند بایستید بایستید، لکن احدی ملتفت نمیشود. نقره را غارت کنید و طلا را به یغما برید، زیرا اندوختههای او و کثرت هرگونه متاعش را انتهائی نیست. او خالی و ویران و خراب است، دلش گداخته، زانوهایش لرزان، در همه کمرها درد شدید میباشد و رنگ روهای، همه پریده است... وای بر شهر خونریز، که تمامش از دروغ و قتل مملو است و غارت از آن دور نمیشود. آواز تازیانهها، صدای غرغر چرخها، جهیدن اسبان و جستن عرّابهها. سواران هجوم میآورند، و شمشیرها برّاق، نیزهها لامع میباشد و کثرت مجروحان، فراوانی مقتولین و لاشها را انتهائی نیست، بر لاشهای یکدیگر میافتند... اینک یهوه صبابوت میگوید: