این برگ نمونهخوانی نشده است.
(۱۱۳) -قبر اسکندر مقدونی (از کتاب راجرس، یک تاریخ ایران قدیم)
و اسکندر میخواسته بگوید، که از نزاع شما، سرداران، نفوس زیاد پس از مرگ من تلف خواهند شد). چون دوستانش او را در حال نزع دیدند، پرسیدند، که دولت را بکی وامیگذارد، جواب داد «به آنکه از همه لایقتر است» . او در این وقت از عظمت روحش پسر خود هرکول و برادرش آریده را فراموش کرد و نیز از یاد زدود، که زنش رکسانه حامل است، زیرا خواست شخصی بزرگ جانشین شخص بزرگی