اگر داستانهای ما، بصورت گفتههای اوّلی، بما رسیده بود، میتوانستیم بگوئیم بلی، ولی متأسفانه این داستانها در مدّت ادوار مختلف و قرون زیاد، به جهاتی، که یکی یا دو تا نیست، تحریف و تصحیف شده و بقدری مشوّش گشته، که نمیتوان محققا گفت فلان شاه یا فلان پهلوانی را، که مثلا در دورۀ منوچهریها اسم میبرند، حتما از همان دوره بوده، یا فلان واقعه در همان زمان روی داده، زیرا میبینیم اشخاصی زیاد از دورۀ اشکانی به دورۀ کیانی (هخامنشی) نقل شدهاند و وقایعی را از دورۀ ساسانی به دورۀ کیانی منتسب داشتهاند. بنابراین از کجا که وقایع دورۀ مادی یا هخامنشی به دورۀ منوچهریها منسوب نشده باشد؟ برگردانیدن داستانها بصورت اوّلی کاری است محال، زیرا تمام مدارکی، که در دست است، از قرون اسلامی است و اصل خداینامه در دست نیست. اگرچه خود خداینامه هم اگر بدست میآمد، باز برای این مقصود کاملا کافی نبود، چه ظنّ قوی این است، که در دورۀ ساسانی هم به داستانها دست بردی شده، ولی باز کمکی میبود بزرگ. بنابراین امروز کاری، که میتوان کرد این است، که معین شود با این صورتی، که داستانها دارد (صرفنظر از اینکه در ابتداء چه صورتی داشته)، چه وقایع تاریخی را پیش یا پس برده و چه اشخاصی را از یک دورۀ تاریخی به دورۀ دیگر نقل کردهاند. این کار فرع دو چیز است: ۱ - دانستن تاریخ واقعی ایران قدیم با تمامی جزئیاتی، که ضبط کردهاند. ۲ - دانستن داستانهای ایران قدیم با روایات مختلفه، که در کتب عدیده ذکر شده. این کار آخری هم مطالعات طولانی لازم دارد، زیرا به شاهنامۀ تنها یا یکی دو کتاب نمیتوان اکتفاء کرد: روایات در باب اشخاص و وقایع داستانی متعدّد است و بسا در کتابی در دو کلمه حقیقتی گفته میشود، که در شاهنامه یا کتب دیگر نیست. بنابراین، اگر کسی بخواهد تتبعات کامل کند، باید کلیۀ کتابهائی را، که راجع به داستانها نوشته شده، بخواند و عدّۀ این نوع کتب خیلی زیاد است. برای مثل یک مورد را ذکر میکنیم: عموما در داستانهای ما داراب یا دارای اکبر را پسر همای میدانند، ولی مسعودی پس از ذکر مختصری از احوال همای گوید: «ثم ملک بعدها اخ لها یقال له دارا بن بهمن...» (مروج