پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۶۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

بهتر نیست، که هم‌اکنون، تا وقتی که او فرصت نیافته، قوای خود را جمع‌آوری کند و از پریشانی حواس بیرون آید، بروید و او را مضمحل کنید؟برای پاهای ما، که آن‌قدر برفها را لگدکوب کرده و از آن همه رودها و قلل کوههای بلند گذشته، فقط چهار روز راه مانده. دریائی را، که امواجش راه ما را پوشیده باشد، تنگها و گردنه‌های کیلیکیّه را، که عبور ما را سدّ کند، در پیش نداریم، در جلو ما فقط جلگه‌ها و راههائی است سهل العبور، بین ما و فتح چند قدمی بیش نیست. دشمنانی که ما داریم، منحصراند به چند نفر فراری یا شاه‌کشان رذل. اگر چنین کنید، گویم این کردار نجیبانه در خاطره‌های اعقاب ما بماند و از زیباترین نامهای پرافتخار شما این خواهد بود، که هرچند داریوش دشمن شما بود، با وجود این توانستید پس از مرگش خصومت خود را دربارۀ او فراموش و قاتلین او را مجازات کنید، یعنی شما منتقمی بودید، که به خائنی اجازه ندادید، از انتقام شما جان بدر برد. آیا حس نمی‌کنید، که پس از انجام این عهده، چقدر پارسی‌ها نسبت بشما مطیع‌تر خواهند بود، زیرا خواهند دید، که شما برای اجرای عدالت اسلحه برگرفتید و خشم شما متوجه جنایت بسّوس بود، نه نام ملّت آنها» (کنت‌کورث، کتاب ۶، بند ۲).

پس از این نطق اسکندر، سربازانش با شعف و شادی حاضر شدند، با او بهرجا، که خواهد بروند. اسکندر از احوال روحی سپاهیان خود استفاده کرده در حال فرمان حرکت داد.

رفتن اسکندر به گرگان

آرّیان گوید (کتاب ۳، فصل ۸، بند ۲) اسکندر، وقتی که به گرگان می‌رفت، قشون خود را سه قسمت کرد:

قسمتی را، که از همه زیادتر و سبک‌اسلحه بود با خود برداشت. قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوریها فرستاد و قسمت سوّم به سرداری اری‌گیوس مأمور بود با باروبنه و خارجیها از عقب اسکندر حرکت کند. پس از اینکه اسکندر از معابر گذشته وارد گرگان شد، بطرف زادراکرت [۱]رفت (استرآباد کنونی تقریبا) در

________________________________________

  1. Zadracarta.