نقره و طلا در راه افکنده فرار میکردند و اسکندر از میان خرمن زر و سیم و نیز ارّابههای زیاد، که پر از زنان و اطفال بود و بیارّابهران حرکت میکرد، میگذشت.
کنتکورث مقدار غنائم را ۲۶ تالان نوشته (کتاب ۶، بند ۲). معلوم است، که مقصود مورّخین مزبور از غنائم اموالی است، که از ری تا حوالی دامغان یا سمنان بتصرّف اسکندر درآمده و این غیر از غنائمی است، که مقدونیها در همدان تصرّف کرده بودند، زیرا پولیب گوید (کتاب ۱۰، شمارۀ ۲۴) ، که چون اسکندر بهمدان درآمد، قصر آن را، که پر از ثروت و اثاثیۀ گرانبها بود، غارت کرد. از این روایت باید استنباط کرد، که قصر شاهان ماد تا این زمان محفوظ مانده بود و از این ببعد رو به خرابی گذارده.
اسکندر در پارت
پس از آن اسکندر بدرون پارت داخل شد و به شهری رسید، که بعدها موسوم به هکاتمپیلوس [۱]یعنی شهر صددروازه بود. در باب این محلّ عقاید مختلف است، ولی اکثراً باین عقیدهاند، که در جنوب غربی دامغان کنونی واقع بوده. چون مقدونیها در این محلّ آذوقۀ فراوان یافتند، اسکندر در اینجا چند روز بماند و ضیافتها داد و بعیش و عشرت پرداخت.
کنتکورث راجع بعیش و عشرتهای اسکندر گوید (کتاب ۶، بند ۲):
اسکندر، که در مقابل اسلحه پارسیها غیر مغلوب بود، مغلوب معایب آنها شد. ضیافتهای نابهنگام، شرب بیحدّوحصر، شبنشینیهای زیاد، دستهدسته زنان بدعمل، همۀ این چیزها مینمود، که اسکندر عادات خارجی را اتّخاذ میکند. با خو کردن بعادات خارجی، اسکندر در نظر مقدونیها دیگر پادشاه سابق آنها نبود و بهترین دوستانش دشمنان او میشدند. چون سازندگان و خوانندگانی، که اسکندر از یونان خواسته بود، کفاف عیش و عشرت او را نمیدادند، امر میکرد از زنان محلّ خواننده و رقّاصه بیاورند. روزی اسکندر در میان زنان زنی را دید، که اندوهناک بود و از ظواهرش آثار نجابت هویدا. اسکندر دانست، که باید این زن از
________________________________________
- ↑ Hecatompylos.