ایرانی را بر مشرق قدیم، باید تقریباً تیرماه ۳۳۰ ق م دانست. اگرچه معلوم است، ولی باز برای احتراز از سوء تفاهم لازم است بیفزائیم: چنانکه پائینتر این معنی روشن خواهد بود، با انقراض دولت هخامنشی اوضاع ایران یا مشرق قدیم یکدفعه تغییر نکرد، بل بمرور دهور خردخرد آن اوضاع به اوضاعی دیگر مبدّل گردید.
بنابراین نباید تصوّر کرد، که سال ۳۳۰ ق. م حدّی است فاصل بین دو دورۀ قبلی و بعدی. در تاریخ حدّ فاصل وجود ندارد، چنانکه در جریان رودی بین قطرات آب حدّی فاصل نیست. تحوّلات و تطوّرات بمرور انجام مییابد و مدّتها وقت لازم است، تا اوضاع و احوال دورهای باوضاع و احوالی دیگر تبدیل یابد.
چنانکه بیاید، عمر اسکندر پس از فوت داریوش سوّم ۶ یا ۷ سال بود و این مدّت باین کوتاهی، مانند سلطنت داریوش، پر است از وقایع مهم. این وقایع را، برطبق نوشتههای مورّخین نامی یونانی و رومی، با شرح و بسط ذکر کردهایم و جهت آن از اینجا است: مورّخین یونانی و غیره در کتبی، که راجع بزمان قبل از اسکندر نوشتهاند، بیشتر به وقایعی پرداختهاند، که با ایالات غربی ایران هخامنشی مربوط است و، اگر هم از وقایع صفحات شرقی ذکری کردهاند، باجمال برگزار شده، ولی در قسمتهائی، که راجع به قشونکشی اسکندر در ایالات شرقی و شمال شرقی ایران هخامنشی است، برای دفعۀ اولی بتفصیل قائل شدهاند. بنابراین نوشتههای مورّخین مذکور راجع باین موضوع حاوی اطّلاعاتی است، که برای دانستن وضع جغرافیائی و شرایط اقلیمی و تشکیلات و ترتیبات صفحات شرقی و شمال شرقی ایران آن روز و عادات و اخلاق مردمان صفحات مزبوره گرانبها است و، چون معلوم است، که اوضاع دورهای در ظرف ۶ یا ۷ سال تغییر نمییابد، ضمنا این گونه اطّلاعات آگاهی ما را بر اوضاع و احوال ایران هخامنشی، و مخصوصا بر اوضاع قسمتهای شرقی و شمال شرقی آن، تا اندازهای تکمیل میکند و، اگر هم بحدّ کفایت تکمیل نکند، از تاریکی گذشتههای این صفحات میکاهد. بنابراین بسط مقال در این باب کتاب سوّم نباید باعث ایراد گردد، بخصوص، که ذکر کیفیّاتی با تفصیل در مواردی زیاد اخلاق اسکندر