حالا پارسیها همین ترتیب را مقیاس احترام خود قرار دادهاند: هر قدر مردمی دورتر است، بهمان اندازه محلّ حکومت و اداره کردن آن دورتر میباشد (جملۀ آخری هرودوت روشن نیست، ولی مقصودش معلوم است. میخواهد بگوید، از ملل تابعه آنهائی که نزدیکترند، از حیث برآورده شدن حوائجشان بیشتر مورد توجّه میباشند و ضمناً میرساند، که دولت ماد تقریباً یک دولت ملوکالطّوایفی بوده، یعنی ممالک همجوار ماد بلا واسطه مطیع بودهاند و ممالک همجوار ممالک مزبوره- بواسطه و بدین نهج، هر قدر مملکتی دورتر بوده، واسطههای تابعیّت بیشتر تعدّد مییافته).
پارسیها عادات اجنبی را زودتر از سایر ملل میپذیرند، لباس مادی میپوشند زیرا آن را زیباتر از لباس بومی میدانند و در وقت جنگ جوشنهای مصری بر تن دارند. از راه آشنائی همه نوع اسباب عیش را اقتباس میکنند و بتقلید از یونانیها مرتکب عمل شنیع با پسر بچهها میشوند. هرکدام از آنها چند زن عقدی دارد، ولی عدّۀ زنان غیر عقدی بیشتر است (معلوم است، که مقصود هرودوت مردم طبقۀ بالا است، زیرا سواد مردم بقول اکثر مورّخین قدیم زندگانی ساده و بیآلایش داشتهاند).
بهترین صفت را، پس از رشادت، پارسی در این میداند، که پسران زیاد بدنیا آرد و به اشخاصی، که بیش از سایرین زادوولد کردهاند، شاه همهساله هدیه میفرستد. باولاد از سنّ پنجسالگی تا سنّ بیست فقط سه چیز میآموزند: اسب سواری، تیراندازی و راستگوئی. زودتر از سنّ پنجسالگی اولاد نزد پدران خود نمیروند، بل در میان زنان بزرگ میشوند. جهت این است، که اگر اطفال مردند، پدران غصّه نخورند. این عادت را من شایان تمجید میدانیم و نیز این را، که شاه درباره کسی در ازای تقصیری در دفعۀ اوّل حکم اعدام نمیدهد. پارسیها هم خادمی را در ازای یک تقصیر نمیکشند. فقط وقتی پارسی زهر غضب خود را میریزد، که معلوم گردد، مقصّر چند دفعه مرتکب جنایاتی شده و ضررش بیش از خدماتی است که کرده. گویند، که هیچگاه یک نفر پارسی پدر یا مادر خود را نکشته و، اگر چنین قضایائی روی داده، بطور روشن همیشه معلوم گردیده، که قاتلین