اولاد طبیعی یا اطفالی بودهاند، که آنها را دور انداختهاند (مقصود هرودوت از اولاد طبیعی اولادی است، که زنان غیر عقدی زادهاند).
چیزی که برای پارسی کردنش ممنوع است، گفتنش هم جایز نیست. دروغگوئی را ننگینترین عیب میدانند و پس از آن شرمآورترین نقص داشتن قرض است و جهت عمدۀ آن از جمله این است، که گویند مقروض مجبور است دروغ بگوید. اگر از پارسیها کسی بمرض جذام مبتلا گردد، یا تنش را زخمهای سفید بپوشد، او را بشهر راه نمیدهند و چنین کس مراوده با سایرین ندارد. گویند، که این مرض در ازای گناهی است، که مریض نسبت به آفتاب کرده. هر خارجی را، که دوچار این مرض گردد، بیرون میکنند و نیز کبوترهای سفید را میرانند، زیرا باین عقیدهاند، که این مرض از آنها است. در رود قضای حاجت نمیکنند، آب دهن نمیاندازند، در آن دست نمیشویند، نمیگذارند کسی چنین کارهائی کند و رود را خیلی محترم میدارند.
چیزی در پارسیها هست، که خودشان متوجه آن نیستند، ولی ما ملتفت آن شدهایم.
تمام اسامی اشخاص و عناوین دولتی همیشه بیک حرف منتهی میشود. این حرف را دریانها (سان)[۱] و ینیان (سیگما)[۲] گویند. اگر کسی متوجۀ این نکته شود، میبیند که اسامی تمام پارسیها چنین است نه اسامی بعضی (مقصود هرودوت این است، که تمام اسامی خاصّ و عناوین دولتی بحرف (سین) تمام میشود. باید در نظر داشت، که در زبان یونانی حرف (شین) وجود ندارد و هرودوت بجای (شین) سین نوشته و باز صحیح نیست، زیرا چه بسیار است اسامی پارسیهای قدیم، که به (شین) هم منتهی نمیشود مانند: وشتاسپ-ارتخستر-ارشام-میثردات-آریارمنا و صدها نظیر این اسامی، ولی او محقّ بوده، چنین تصوّر کند، زیرا زبان پارسی را نمیدانسته و یونانی شده این اسامی به (سین) منتهی میشود، مثلا هیستاسپس-آرتاکسرکسس- آرسامس و غیره). بعد هرودوت از مذهب پارسیها و مغها صحبت داشته (چنانکه بالاتر ذکر شد) بند ۱۴۰ را چنین ختم میکند: «بگذار این عادت،