آنها روزها باین معابد آمده و تقریباً هر ساعت یکمرتبه در جلو آتش سرود میخوانند. در این حال دستهای از ترکهها بدست و یک باشلق نمدی بسر دارند و اطراف آن، از سمت دو گونهشان، آویزان است، به حدّی که لبها را میپوشد. همین آداب در معابد اناهیتا[۱] و اومانوس[۲] نیز بعمل میآید (مقصود از اومانوس باید وهومنه باشد، که در قرون بعد جاویدان مقدّس اندیشۀ نیک بود) اینها هم محوّطههائی از چوب و صورت چوبین اومانوس را، در موقعی که دسته حرکت میکند، حرکت میدهند. این چیزها را خودم دیدهام، ولی چیزهائی، که بالاتر گفتم و آنچه پس از آن میآید از کتب مورّخین است (بند ۱۵): «آنها مردگان را پس از آنکه موم مالیدند دفن میکنند ولی مغها مردگان خود را دفن نمیکنند، بل میگذارند تا اجساد را طیور بدرند» (بند ۲۰).
نوشتههای سترابون را، چنانکه خود او گوید، بدو قسمت باید تقسیم کرد.
قسمتی، که عبارت از بند ۱۳ و ۲۰ باشد، از نوشتههای متقدّمین اقتباس شده و تقریباً همان نوشتههای هرودوت است. باقی بندها چیزهائی است راجع بآداب قربانی و پرستش خدا که مغها در زمان او در کاپادوکیّه معمول میداشتند.
نوشتههای پلوتارک
مورّخ مذکور در فصلی، که راجع به ایزیس و ازیریس[۳] است، چنین گوید: بعضی بدو خدا مانند، دو خالقی که رقیب یکدیگر باشند، قائلاند: خالق چیزهای خوب و خالق چیزهای بیمصرف. برخی اوّلی را خدای قادر مینامند و دوّمی را عفریت. زرتشت، که مغ بود و چنانکه گویند، پنجهزار سال قبل از جنگ ترووا میزیست (۶۰۰۰ سال ق. م) چنین گفته، ولی حالا اوّلی را هرمازس[۴] و دوّمی را آریمانیوس[۵] مینامند و او (یعنی زرتشت) گفت، که اوّلی به روشنائی بیش از هر چیز دیگر، که حسّ بشود، شباهت دارد و دوّمی به تاریکی و جهل. در وسط آن دو وجود میترس[۶] است و بهمین جهت پارسیها او را مهر میانجی مینامند[۷].