حذف میکنم». بعد هرودوت گوید: «چنین بود مالیاتهائی، که از آسیا و قسمت کوچک لیبیا (مقصود از لیبیا افریقا است) به خزانۀ داریوش وارد میشد، ولی بعدها مالیاتهائی نیز از جزایر و از مردمان اروپائی، که تا تسّالی سکنی داشتند، به خزانه میرسید (تسّالی یکی از ولایات شمالی یونان بود).
«تمام این مالیاتها در خزانۀ شاه پارس بدین ترتیب حفظ میشود: فلزّات را آب کرده در کوزههای گلی میریزند، بعد ظرف گلی را برمیدارند و هر وقت وجهی لازم شود، شاه حکم میکند، که قسمتی را از شمش ببرند (سترابون این خبر را تأیید کرده-کتاب ۱۵، فصل ۳، بند ۲۱). چنین بود ایالات از نظر مالی و مقدار مالیاتها. فقط پارس مالیات نمیداد، چه اراضی پارسینشین از دادن مالیات آزاد بود».
«این مردمان هم مالیات نمیدادند، ولی هدایائی برای شاه میفرستادند:
اوّلاً حبشیهای مجاور مصر، که در زمان قشونکشی کبوجیه به مملکت حبشیهای طویل العمر، به اطاعت پارس درآمدند. اینها ولایت نیسا را اشغال کردهاند و اعیاد دیونیس[۱] را میگیرند. این حبشیها مانند هندیهای کالانتی تخم میکارند و در خانههای زیرزمینی سکنی دارند. این دو ملّت هر دو سال یک خنیک (شنیس)[۲] طلا و دویست تنه از درخت آبنوس و پنج پسر بچه حبشی و بیست دندان فیل عاج به دربار میفرستند.
کلخیدیها[۳] هم، مانند مردمان همجوار آنها تا قلل کوههای قفقاز، بطیب خاطر هدایائی میفرستند. هدایای اینها در هر چهار سال عبارت است از صد پسر بچه و صد دختر. حکومت پارسیها تا این کوهها است (یعنی کوههای قفقاز) صفحاتی، که ماوراء کوهها است حکومت پارسیها را نمیشناسند».
«بالاخره اعراب بطیب خاطر همهساله هزار تالان کندر میدهند» (هرودوت