پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۷۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

او برفت. بعد هردو به دسته‌هائی، که در تحت فرمان داشتند، امر کردند از قشون داریوش جدا شوند، تا مجلسی برای مشورت آراسته گردد.

کید بسّوس و نبرزن

بعد کنت‌کورث گوید (کتاب ۵، بند ۱۰-۱۱): پس از بیرون رفتن نبرزن و بسّوس، ارته‌باذ چون داریوش را بی‌اندازه خشمناک دید، برای اسکات او گفت: اینها نوکرهای تو هستند، اگر دیوانگی یا اشتباهی برای آنها دست داده، باید بردبار باشی، بخصوص در این موقع که اسکندر با قوای مهیب خود در می‌رسد و قوای تو پراکنده است و ممکن است تو را در میان جدال بگذارند و بروند. داریوش نصایح ارته‌باذ را پذیرفت و، چون حواسی جمع از جهت این پیشامد نداشت، امر خود را در باب حرکت تغییر داده افسرده و اندوهناک به خیمۀ خود رفت و کسی را نپذیرفت. در این موقع نظم اردو اختلال یافت و هرکدام از رؤساء عقیده‌ای داشت. . . پاترون[۱] فرمانده یونانیها به سرداران خود امر کرد اسلحه برگرفته منتظر امر او باشند، پارسیها هم بطرف یونانیها رفتند. بسّوس، که با باختریها بود، سعی می‌کرد پارسیها را بطرف خود جلب کند. با این مقصود از ثروت باختر و اینکه دستخوش جنگ نشده، زیاد توصیف کرد و به آنها فهماند، که اگر با شاه بمانند، در خطری بزرگ خواهند بود، ولی تمام پارسی‌ها بیک صدا گفتند، جنایت است، که در این موقع شاه را رها کنیم و ارته‌باذ هم، که در این موقع فرماندهی کل را بعهده داشت، پارسیها را تشویق می‌کرد، که نسبت بشاه وفادار باشند. بعد او نزد داریوش رفته او را با اصرار بر آن داشت، که غذا بخورد و فراموش نکند، که شاه است. در این احوال نبرزن و بسّوس نقشۀ خائنانه‌شان را دنبال می‌کردند، زیرا می‌دانستند، که تا داریوش زنده است، بواسطۀ احترامی که پارسی‌ها بمقام سلطنت و خانوادۀ آن دارند، بهره‌مندی برای آنان نخواهد بود. بنابراین تصمیم کردند شاه را گرفته حبس کنند و بعد کس نزد اسکندر فرستاده قضیّه را به او اطّلاع دهند و، اگر اسکندر


  1. Patron.