پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۷۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

به روزگار خود خاتمه دهم. اگر چنین نکنم، باید مانند مازه و میثرن از دست دشمنم ریاست موقتی ایالتی را بگیرم، آنهم در صورتی که او بخواهد، شرافتمندی را فوق کینه‌جوئی قرار دهد.

خدا نصیب من نکناد روزی را، که این تاج را از من بگیرند و بعد آن را از راه عنایت و تفضّل بمن بازدهند. نه، تا زنده‌ام هرگز دولتم را از دست نخواهم داد و سلطنتم خاتمه نخواهد یافت، مگر با حیات من. اگر شما هم همین حسّیّات و همین تصمیم را دارید، آزادی ما تأمین شده و هیچ‌کدام از شما مورد حقارت یا منظور نظر جسورانه مقدونیها واقع نخواهد شد. هرکدام از شما می‌تواند بقوّت بازو انتقام بکشد یا به مصیبت‌های خود خاتمه بدهد. من نمونۀ پست‌وبلندیهای روزگارم و حق دارم متوقّع باشم، که او باز با نظری بهتر بمن بنگرد، ولی اگر خدایان به جنگهائی که حق است و مشروع دیگر عنایتی ندارند، لااقل مردن با شرافتمندی برای مردان شجاع آرزو نیست. شما را به کارهای بزرگ نیاکان من، که با آن همه نام و افتخار در مشرق سلطنت کردند، بآن مردان دلیر، که مقدونیها، وقتی به آنها باج می‌دادند، بآن بحریّه‌هائی، که بیونان فرستاده می‌شد، بآن فتوحات شاهان گذشته، سوگند می‌دهم، که حسّیّاتی بپرورید درخور نژاد نجیب خودتان و شایان ملّتی که از آن هستید و چنانکه در مواقع آزمایش‌های گذشته قوی‌دل بودید، در آینده نیز چنان باشید. دربارۀ خود می‌توانم بگویم، که حاضرم نام خود را با فتح یا با جدالی پرافتخار بلند کنم».

وقتی که داریوش این سخنان را می‌گفت، مخاطرات نزدیک افکار همراهان او را مشوّش کرده بود و نمی‌دانستند، چه جواب بدهند. ارته‌باذ، که از او بالاتر ذکری شد و چندی به دربار فیلیپ پناهنده شده بود، سکوت را قطع کرده گفت:

بسیار خوب، فاخرترین لباسمان را بپوشیم، درخشنده‌ترین اسلحه‌مان را برگیریم و در دنبال شاه به جنگ رویم، با این تصمیم، که فتح کنیم و از مرگ نهراسیم.

تمام مجلس این رأی را پسندید، ولی نبرزن[۱] و بسّوس والی باختر از چندی


  1. Nabarzane.