کند. این دسته موفّق شد، که قسمت بزرگ آذوقه را از حریق نجات دهد، زیرا ایرانیها در موقع حرکت، آذوقه و خانهها را آتش زده رفته بودند و هنوز تمام آذوقه آتش نگرفته بود. بر اثر این بهرهمندی مقدونیها مجبور شدند با سرعت حرکت کنند، تا باقیماندۀ آذوقه از دستشان نرود و در این حال مازه، که عقب مینشست و آبادیها را آتش میزد، چون سرعت حرکت مقدونیها را دید، مجبور شد تندتر عقب نشیند و دیگر مجال نیافت آبادیها را آتش زند. در این احوال به اسکندر خبر رسید، که داریوش با قشونش در ۱۵۰ استادی (تقریبا چهار فرسنگ و نیمی) اسکندر است و چون اسکندر آذوقۀ وافر یافته بود، به قشون خود چهار روز استراحت داد.
کنتکورث گوید: در این موقع نامهای از داریوش بدست آمد، که او سربازان یونانی را بقتل اسکندر تحریک کرده بود. اسکندر در بادی امر میخواست این نامه را علانیه در مقابل سپاهیان خود بخواند، ولی پارمنین مانع شده گفت، خردمندانه نیست، که وعدههای داریوش بگوش سپاهیان تو برسد، زیرا شخصی طمّاع ممکن است برای هر کار حاضر شود. اسکندر حرف او را شنیده براه افتاد (پلوتارک، دیودور و آرّیان ذکری از نامۀ داریوش، که در این موقع بدست اسکندر افتاده باشد، نکردهاند. بنابراین این روایت را با احتیاط باید تلقّی کرد).
مقدّمات جدال گوگمل ۳۳۱ ق. م
بدوا باید گفت، که اکثر مورّخین قدیم جنگ سوّم و آخری داریوش را با اسکندر جدال اربیل نامیدهاند، ولی از چندی به این طرف آن را جدال گوگمل مینامند و پلوتارک گوید (اسکندر، بند ۴۳): «جنگ بزرگ اسکندر با داریوش، برخلاف آنچه اکثر مورّخین نوشتهاند، در گوگمل روی داد، نه در اربیل و این اسم بزبان پارسی بمعنی خانۀ شتر است. وجه تسمیه این محلّ از اینجا است: یکی از شاهان قدیم پارس، که بر شتر تندروی سوار بود، در اینجا از کید دشمن برست، بعد مقرّر داشت، که این شتر را در اینجا حفظ و حراست کنند و خراج چند ده را برای آسایش این شتر و مستحفظین آن تخصیص داد». اگرچه گمل یا جمل