پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

عقب نشیند. خبط بزرگ ایرانیهای این زمان همانا عدم ممانعت از عبور اسکندر از دجله است. اگر آنها از عبور قشون اسکندر در اینجا مانع می‌شدند، بهره‌مند می‌بودند.

بنابراین جای حیرت است، که چرا از این موقع مناسب استفاده نکرده‌اند و چرا با داشتن سواره‌نظام زبده، حرکت قشون اسکندر را در بین النّهرین کند و مختل نساخته‌اند. پارتی‌های چند قرن بعد نمودند، که در این جلگه‌ها، با سواره‌نظامی، که به جنگ گریز معتاد بود، چه کارهای مفید ممکن بود انجام داد. تمامی خبطها از زمان عبور اسکندر از داردانل تا اینجا و آنچه که پائین‌تر بیاید، فقط بر یک چیز دلالت می‌کند:

نه کسی، بجز به‌تیس کوتوال غزه و آری‌برزن برای فداکاری حاضر بوده و نه نقشه‌ای در کار. پارسی‌های این زمان پارسی‌های زمان کوروش نبودند و حکومتشان بر دنیای آن زمان در مدّت دو قرن آنها را پروردۀ ناز و نعمت داشته روحا و جسماً سست کرده بود. این است، که در هرجا بهانه‌ای برای احتراز از زحمات و مشقّات می‌یابند:

یکجا دیر می‌رسند، در جای دیگر بجای ده‌هزار نفر هزار نفر می‌گمارند، آنهم وقتی که موقع گذشته، در اکثر جاها شهرها را به دشمن تسلیم می‌کنند، تنگها و گردنه‌ها را بی‌حفاظ می‌گذارند و. . . و. . . و. . . این اوضاع نظیر اوضاعی است، که بالاتر در مورد آسور، بابل و غیره دیده شد و در این مورد هم یک‌دفعۀ دیگر تاریخ درس خود را تکرار کرد.

حرکت اسکندر بطرف گوگمل

همین‌که اسکندر براه افتاد، در طلیعۀ صبح شاطرهای او رسیده خبر دادند، که داریوش در می‌رسد. بر اثر این خبر، اسکندر قشون خود را بترتیب جنگی درآورد و خود در رأس قشون قرار گرفت، ولی بزودی معلوم شد، که شاطرها اشتباه کرده‌اند و سپاهی، که دیده‌اند، سپاه تفتیشی ایران بوده، که به عدّۀ هزار نفر دور از قشون اصلی حرکت می‌کرده. اسکندر بر اینها حمله برده یک عدّه را کشت، عدّه‌ای را اسیر کرد و ما بقی بطرف قشون اصلی عقب نشستند (آرّیان، کتاب ۳، فصل ۴، بند ۳).

در همین وقت اسکندر قسمتی از سواره‌نظام مقدونی را مأمور کرد برود، عدّه و مواقع دشمن را معلوم و ضمناً آتش‌هائی را، که ایرانیان به دهات زده‌اند، خاموش