پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۳۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ببدن او می‌رسید، چنان او را می‌سوزانید، که هیچ‌گونه علاجی برای جراحت‌ها متصوّر نبود. بعد تیرهائی را، که بآن چنگک‌ها، داسها، لنگرهای آهنین و بعض آلات قتّالۀ دیگر نصب کرده بودند، با ماشینهای مخصوص به حرکت آورده بطرف سفاین مقدونی پرتاب می‌کردند و، وقتی که این تیرها به سفینه‌ای فرودمی‌آمد، داسهای آن سپاهیان مقدونی را ریزریز کرده خود تیرها آسیب به سفاین می‌رساند و نیز چرخی اختراع کردند، که پرّه‌های متعدّد داشت. این چرخها را بواسطۀ ماشینی به حرکت می‌آوردند و تیرهای مقدونی، وقتی که با چرخهای مزبور تصادف می‌کرد، خرد یا کج می‌شد. بعض این چرخها را از مرمر ساخته بودند.

بر اثر مقاومت دلیرانۀ صوریها اسکندر بالاخره خسته شد و تصمیم کرد، که محاصره را ترک کرده بمصر برود، زیرا می‌دید، که تا این زمان با سرعت پیش رفته و حالا در زیر دیوارهای شهری وقت گرانبهای خود را صرف می‌کند، ولی از این نظر، که بواسطۀ عدم فتح صور بنام او سکته وارد می‌آمد، خواست یک‌بار دیگر به صور یورش برد و با این مقصود بهترین سپاهیان خود را به کشتی‌ها نشانده فرمان یورش داد. از سرداران اسکندر فقط آمین‌تاس پسر آندرومد[۱] با او هم‌عقیده بود و سایر سرداران عقیده داشتند، که محاصره را رها کرده بمصر بروند. در این احوال بقول دیودور و کنت‌کورث واقعۀ غریبی روی داد، که بضرر صوریها تمام شد:

یک حیوان عظیم‌الجثه در دریا پدید آمده به پل خاکی نزدیک گردید و، وقتی که بسر پل رسید، در آب فرورفت. بعد گاهی نمایان شده و گاه در آب فرورفته حرکت کرد و در پای دیوار صور ظاهر شد. این واقعه را هریک از طرفین برای خود به فال نیک گرفت. مقدونیها گفتند: این حیوان خواست به مقدونی‌ها بنماید، که بکدام سمت پل خاکی یا دنباله قارّه را بسازند. صوریها آن را چنین تعبیر کردند، که چون حیوان عظیم‌الجثۀ مزبور زیر آب رفت، این علامت صحیحی است، که نپتون[۲] رب النوع دریاها پل و تمام کارهای مقدونیها را بقعر دریا خواهد


  1. Amyntas Fils d'Andromede.
  2. Neptune.