به صور حمله برند. مقدونیها چنین کردند و جدالی مهیب درگرفت، ولی در این احوال ابرهای مظلم در افق پدید آمده بزودی آسمان را پوشید و تاریکی تمام فضا را فروگرفت. بعد بادهای تند برخاست، دریا بهیجان آمد و پس از آن دیری نگذشت، که تلاطم دریا رشتههای محکم دماغههای کشتیها را از هم گسیخت.
بر اثر این حادثه کشتیها از هم جدا شدند، تیرها و تختهها به آب ریختند و از پی آنها سپاهیان مقدونی بقعر دریا سرنگون گشتند. پس از آن باد و امواج دریا کشتیها را به این طرف و آن طرف کشید و بعد آنها را به یکدیگر زد. در این حال مقدونیها دست و پای خود را گم کرده نمیدانستند چه کنند. وحشت و اضطرابی، که بر آنها مستولی شده بود، هر آن بر بینظمی و اختلال میافزود. سپاهی نمیگذاشت پاروزن کار کند، پاروزن دستوبال سپاهی را گرفته بود و ملاّحان ماهر از ترس خطر و مسئولیّت، آنچه را که سپاهیان نادان میخواستند، میکردند. بالاخره بحریه مقدونی پراکنده، آسیب یافته و تلفات زیاد داده با هزار زحمت و مرارت خود را بساحل رسانید.
در این احوال سفارتی به عدّۀ سی نفر از قرطاجنه به صور وارد شد. اینها اظهار داشتند، که قرطاجنه بواسطۀ جنگی، که با اهالی سیراکوز[۱] دارد و دشمنش اردوی خود را در نزدیکی دیوارهای پایتخت زده است، نمیتواند کمکی بفرستد. این اظهار، با اینکه امید صوریها را به کمک قرطاجنه قطع میکرد، باعث یأس آنها نگردید و فقط تصمیم کردند، که زنان و اطفالشان را به قرطاجنه بفرستند، تا از طرف آنان نگرانی نداشته بهتر و بیشتر مقاومت کنند، ولی نتوانستند تمام زنان و اطفال را به قرطاجنه روانه دارند. هم در این وقت صوریها برای اتلاف مقدونیها وسایل جدیدی اختراع کردند، توضیح آنکه سپرهای مسین و آهنین را در آتش سرخ کرده و بعد آنها را از ماسۀ داغ و لائی، که میجوشید، انباشته بطرف محاصرین پرتاب میکردند. ماسۀ داغ، همینکه از جوشن مقدونی گذشته
- ↑ Syracuse.