پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۳۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

کنند (کتاب اسکندر، بند ۳۲). آرّیان باختصار نوشته: چون اسکندر شنید خزانۀ داریوش، که به‌وسیله سوفه‌نس[۱] حمل می‌شد و حتّی مستحفظین آن و آنچه باعث غرور و شکوه شاه بود، بتصرّف او (یعنی اسکندر) درآمده، این غنائم را به پارمن‌ین سپرد (کتاب ۲، فصل ۶، بند ۵). پس از آنکه اسکندر خزانۀ داریوش را به پارمن‌ین سپرد، او را حاکم ایالت سل‌سیری[۲] کرده خودش به کارهای سوریّه پرداخت (این ایالت در زمان جانشینان اسکندر عبارت بود از سوریّۀ جنوبی، که تا حدود مصر و عربستان امتداد می‌یافت). اهالی سوریّه در ابتداء نمی‌خواستند تابع اسکندر شوند، ولی پس از آنکه دمشق بتصرّف آمد، شهرها یک‌به‌یک سر تمکین پیش آوردند و جزیرۀ آراد (ارواد) هم تسلیم شد. در این وقت ستراتون[۳] نامی پادشاه این جزیره و قسمتی از سواحل بود.

نامۀ داریوش به اسکندر

بعد اسکندر به مارات[۴] رفت. در اینجا نامه‌ای از داریوش به اسکندر رسید، که در باب مضمون آن روایات مختلف است.

روایت آرّیان

مورّخ مذکور گوید (کتاب ۲، فصل ۶، بند ۴): وقتی، که اسکندر در مارات بود، رسولانی از طرف داریوش با نامه آمدند.

مفاد آن چنین بود: داریوش آزادی مادر، زن و اولاد خود را می‌خواست و بعهدی، که بین فیلیپ و اردشیر بسته شده بود، اشاره کرده از این جهت، که اسکندر بی‌سبب به آرسس پسر اردشیر حمله کرده بود، تقصیر را به او نسبت می‌داد، بعد داریوش اظهار می‌داشت، که از زمانی که او بتخت نشسته، اسکندر سفارتی برای تجدید عهد اتحاد قدیمی نفرستاده، بل بعکس در رأس قشونی به آسیا گذشته و پارسی‌ها را دشمنان خود دانسته. در این احوال شاه پارس مجبور بود اسلحه برگرفته از مملکت خود و شرف تخت دفاع کند. نتیجه چنان شد، که ارادۀ خدایان بود، حالا مانند شاهی


  1. Sophenes.
  2. Coele-Syrie.
  3. Straton.
  4. Marathe (شهر مهمّی در سوریّه، که به گفتۀ آرّیان در قاره در مقابل آراد واقع بود).