وانمود، که از این واقعۀ غیر مترقبه هراسناک است، باین طرف و آن طرف دوید و بر اضطراب و وحشت جماعتی، که از قصد خائنانه او آگاه نبودند، افزود.
سپاهیان مقدونی، که حمله میکردند، به اشخاصی که قبل از همه فرار کرده بودند، رسیدند. در میان اینها زنانی بودند، که اطفال خود را در آغوش کشیده میدویدند و نیز سه دختر اردشیر سوّم، زن او و دختر اکزاترس[۱] برادر داریوش، زن ارتهباذ، که از متنفّذات دربار ایران بشمار میرفت، و پسر او، که ایلیونه[۲] نام داشت، زن فرناباذ والی ولایات دریائی آسیای صغیر، زن منتور، سه دختر او، زن ممنن و پسر او و کسانی زیاد از نجبای دیگر ایران، که تماماً اسیر شدند. از اسراء غیر ایرانی یونانیهائی بودند، که پس از اینکه یونانیان عهدی با اسکندر بستند، طرفدار ایران شده جلای وطن کردند، مانند آریستوگیتون[۳]، دروپید[۴]، افیکرات آتنی، پوزیپپوس[۵]، اونوماسترید[۶]، مونیموس[۷]، کالّی کراتید[۸] لاسدمونی، که تماماً از معاریف بشمار میرفتند.
مقدار پول و ذخایر و اموالی که بدست مقدونیها افتاد، چنین بود: مسکوکات نقره معادل دو هزار تالان[۹]، اسباب نقره معادل پانصد تالان، چهارپایان بنه هفتهزار رأس، گردونهها و البسۀ فاخره بعدّهای زیاد. شمارۀ اشخاصی را، که حاکم دمشق فریب داده ناگهان تسلیم مقدونیها کرد، تقریبا سی هزار نوشتهاند. این حاکم خائن بزودی به کیفر اعمال خود رسید، توضیح آنکه یکی از شرکاء او در این خیانت، که بقدر او فاسد نبود، وی را کشته و سرش را بریده برای داریوش برد (کنتکورث، کتاب ۳، بند ۱۳-مورّخ مذکور بمناسبت این روایت گوید، که پارسیها حمال را گانگاباس ۱۰گویند). تسّالیانی که، در قشون پارمنین بودند، غنائمی زیاد از اینجا بدست آوردند و سپاهیان دیگر مقدونی هم ثروتمند شدند. پلوتارک گوید: مقدونیها، که برای اوّلین دفعه مزه طلا و نقره و زنان و تجمّلات مشرق را چشیدند، از این ببعد با شوق و حرارت بهر راهی میرفتند، تا اثری از ثروتهای پارس کشف