و او پارمنین را برای تسخیر آن فرستاد، ولی بعد معلوم شد، که ساخلوی نیرومند در اینجا نبوده و عدّهای از ایرانیها، همینکه از نزدیک شدن مقدونیها آگاه شدهاند، از شهر بیرون رفتهاند. این شهر بتصرّف مقدونیها درآمد و بعد اسکندر بطرف شهر سارد والینشین لیدیّه رفت. در هفتاد استادی (تقریبا در دو فرسنگی) شهر حاکم ایرانی میترن[۱] نام با اعاظم شهر باستقبال اسکندر آمده شهر را با خزاین آن تسلیم کرد. اسکندر غرق شعف گشت و حاکم را با ملاطفت پذیرفت. بعد، وقتی که برود هرموس[۲] رسید (به مسافت بیست استاد از شهر) اردوی خود را در کنار آن زده آمینتاس پسر آندرومن[۳] را فرستاد، تا ارگ شهر را تصرّف کند.
راجع باین حاکم باید گفت، که بیدلی نشان داده و خیانت کرده، زیرا ارگ شهر بر بلندی واقع و دست یافتن بر آن بسیار مشکل بود. سابقا این ارگ سه دیوار محکم داشت، ولی نمیتوان گفت، که در این زمان این دیوارها وجود داشته یا نه. اگر هم وجود نداشته، باز ارگ مزبور بواسطۀ موقع نظامی خود میتوانست هر سپاه عظیم را مدّتها معطّل کند. باید بخاطر آریم، که آتنیها در زمان داریوش اوّل بر سارد دست یافتند، ولی نتوانستند ارگ آن را تسخیر کنند. بیجهت نبود، که چون اسکندر از نیّت حاکم آگاه شد، از طالع خود خوشنود گشت و، به شکرانۀ دست یافتن بر ارگ سارد بیهیچ زحمت یا معطلی، فورا امر کرد در آنجا معبدی برای زوس (خدای بزرگ یونانیها) بسازند و برای این مقصود جائی را که، محلّ قصر سابق پادشاهان لیدیّه بود، انتخاب کرد. دیودور اسم والی خائن را میترین[۴] نوشته، ولی آرّیان و کنتکورث-چنانکه بالاتر نوشتهایم.
اسکندر، پس از تسخیر سارد، پوزانیاس را دژبان ارگ آن کرد و اخذ مالیات را بعهدۀ نیسیاس[۵] محول داشت. ایالت لیدیّه را، که سابقاً با سپهرداد، دلاور جدال گرانیک بود، به آرساندر[۶] پسر فیلوتاس اعطا کرد و مهرن را از جهت تسلیم