فیلیپ چون جلادت و رشادت اسکندر را میدید، همینکه پسرش برشد رسید، او را در جنگها دخالت داد. بنابراین در محاصرۀ بیزانس و جنگ فیلیپ با آتنیها، چنانکه گذشت، اسکندر شرکت کرد.
در احوال اسکندر نوشتهاند، که از تزئینات و البسۀ فاخر احتراز داشت و میگفت: «استعمال تزئینات و جواهر حق زنان است، زیرا زیبائی از لوازم آنان میباشد، امّا زیبائی مرد در تقوای او است». در ایام شباب از معاشرت با زنان بقدری گریزان بود، که مادرش میترسید عنّین باشد، ولی پس از فتوحات خود در آسیا دارای ۳۶۰ زن بود. شراب را در ابتدا دوست میداشت، ولی به حدّی که باعث مستی نگردد، امّا بعدها، که فتوحات زیاد کرد، چنانکه مورّخین او نوشتهاند، صفاتی را، که ذکر کردیم، فاقد گردیده سادگی و بیآلایشی را از دست داد: پس از هر فتح ضیافتها میکرد، به میگساری و مستی میپرداخت و در عیش و عشرت بقدری غوطهور میگشت، که چنانکه بیاید، بالاخره از عیش و عشرت و ناپرهیزی زیاد درگذشت.
این است اجمالاً آنچه مورّخین یونانی و رومی در باب کودکی و جوانی اسکندر نوشتهاند، امّا اینکه رفتار او پس از فتوحاتش چه بود، در ضمن وقایع ایران بیاید.
حالا مقتضی است، که از کارهای او در یونان و نیز در اطراف مقدونیّه، بقدری که با تاریخ ایران ملازم است، صحبت کرده بعد بذکر وقایع ایران بپردازیم. دانستن کارهای او قبل از قشونکشی به ایران از این حیث لازم است، که اگر کارهای مزبور انجام نمیشد، نمیتوانست پا به آسیا بگذارد، پس دربار ایران آن زمان، چنانکه میبایست، بامور یونان اهمیّت نداده.
کارهای اسکندر در بدو سلطنت
اسکندر در ۳۳۵ ق. م بتخت نشست و نخستین کار او تنبیه اشخاصی بود، که در قتل پدرش دست داشتند. پس از آن بمراسم دفن پدر پرداخت و بعد زمام امور را بدست گرفت.
در ابتداء درباریان از جهت کمی سنّ اسکندر وقعی به او نمیگذاردند، ولی او توانست در اندک مدّتی بواسطۀ نطقهای ملایم و عاقلانه دل مردم را برباید. او همواره میگفت «با مرگ پدرم جز اسم شاه چیزی تغییر نکرده، ادارۀ امور بهمان نحو، که