در زمان پدرم بود، دوام خواهد یافت». رسولانی، که نزد او میآمدند، مورد ملاطفت میشدند و به یونانیها پیغام میداد: نسبت بمن با همان نظر عنایت بنگرید، که به پدرم مینگریستید. اسکندر توجهی مخصوص نسبت به قشون داشت و غالباً بسان دیدن آن و مجبور کردن سپاهیان به ورزشهای گوناگون اوقات خود را میگذرانید و از این جهت قشون مقدونی سپاهی شد ورزیده و دارای اطاعت نظامی. کلئوپاتر زن دوّم فیلیپ چندی قبل از مرگ او پسری آورده بود و آتّالوس، که از اقربای نزدیک این زن بود، کنکاشها بر ضدّ اسکندر میکرد، تا او را از تخت دور کند. بنابراین اسکندر از او بیمناک گردید، بخصوص که آتّالوس قبل از فوت فیلیپ بعزم جنگ با ایران به همراهی پارمنین به آسیا رفته بود و اسکندر میترسید، که مبادا او سربازان را با خود همراه و یونانیها را اغوا کند، که پادشاه جوان را از تخت به زیر آرند. بر اثر نگرانی مذکور اسکندر هکاته[۱] یکی از دوستان خود را با قشونی به آسیا فرستاد، تا آتّالوس را دستگیر کرده نزد او آرد و به او دستور داد، که اگر به گرفتن آتّالوس موفق نشد، در اوّلین وهله او را بکشد. هکاته به آسیا گذشت و قشون خود را به سپاهیان پارمنین و آتّالوس ملحق کرده منتظر موقع شد، تا نقشۀ خود را انجام دهد. در این احوال آتنیها، که از برتری و ریاست مقدونیها در یونان بسیار ناراضی بودند، از خبر فوت فیلیپ مشعوف گشتند و بتحریک دموستن آتنی درصدد برآمدند، که با مقدونیها مخالفت ورزند.
با این مقصود رسولانی نزد آتّالوس به آسیای صغیر فرستادند، تا با همراهی او نقشۀ خودشان را اجرا کنند و در همین وقت شهرهای دیگر را محرّک شدند، که آنها هم بر مقدونیّه بشورند. بر اثر این تحریکات االیانها قرار دادند تبعیدشدگان زمان فیلیپ را برگردانند. تبیها خواستند، که ساخلو مقدونی از شهرشان خارج و مقدونیّه فاقد برتری در یونان گردد، آمبرسییتها[۲] ساخلو مقدونی را از دیار خود اخراج کردند، اهالی پلوپونس اعلام کردند، که میخواهند موافق قوانین خودشان زندگانی کنند، بعض شهرهای ساحلی مقدونیّه علم طغیان