در اطراف مقدونیّه، در آسیا پیچید و، چنانکه از نطقهای دموستن دیده میشود، آتن از ایران بر ضدّ مقدونیّه کمک طلبید. دربار ایران در ابتدا جواب داد، که آتن همواره به مصر کمک میکرد، ولی بعد، که اخبار مقدونیّه باعث نگرانی دربار ایران شد، باگواس خواجه خطر را حسّ کرد و مراقب احوال مقدونیّه گردید. دیودور گوید (کتاب ۱۶، بند ۷۵) «صحبت بزرگ شدن پادشاه مقدونی تا آسیا منتشر شد و شاه پارسیها از قوّت فیلیپ ظنین گشته بتمام ولات ایالات ساحلی نوشت، که با تمام قوا به اهالی پرنت[۱] کمک کنند (پادشاه مقدونی با اینها در جنگ بود) و ولات پس از مشورت با یکدیگر عدّهای از سپاهیان اجیر، پول زیاد، آذوقه، اسلحه و همه نوع مهمّات برای اهالی پرنت فرستادند» . بعد بواسطهٔ این قوه امدادی، کمک اهالی بیزانس و تهدید آتنیها، که جنگ خواهند کرد، فیلیپ، با وجود مساعی زیاد که بکار برده بود، مجبور شد محاصره پرنت و بیزانس را موقوف داشته با یونانیهائی، که اعلان جنگ به او کرده بودند، صلح کند.
چنین بود توجّه دربار ایران بامور مقدونی، ولی این اوضاع دوامی نداشت، زیرا بزودی وقایعی روی داد، که شاه و وزیر هر دو نابود شدند و زمینه برای فتوحات مقدونیها در ایران آماده گردید. اگرچه این زمینه در سلطنت داریوش دوّم و اردشیر باحافظه مهیّا شده بود، ولی قوّت ارادهٔ اردشیر سوّم و کفایت و کاردانی باگواس خواجه و منتور آرامشی بممالک تابعهٔ ایران میداد و، اگر دوام مییافت از بسیاری از چیزها، که ناشی از ضعف حکومت مرکزی بود، جلوگیری میشد، زیرا، چنانکه بیاید، در موقع حملهٔ اسکندر به ایران وسایلی زیاد در حیطهٔ اقتدار دربار ایران بود، که بواسطهٔ بیتجربهگی یا نداشتن مردان کافی، بکار نرفت و بعدها اسکندر و بعد مورّخین او این اوضاع را دلیل طالع بلند او دانستند. راجع به یونان این زمان باید علاوه کنیم، که در ابتداء، یعنی در سال ۳۵۳-۳۵۲ ق. م شایعهای در یونان منتشر شد، که اردشیر در خیال حمله بیونان است و بنابراین
- ↑ Perinthiens.