وسیله قسمت بزرگ دیوار شهر خراب شد، ولی ساخلو پلوز از نو دیواری بنا کرد و برجهای چوبین بلندی ساخت. بعد در خاکریزهای خندقها جنگ چند روز بطول انجامید. در ابتداء یونانیهائی، که در پلوز بلندیها را اشغال کرده بودند، سخت جنگیدند (مقصود یونانیهائی است، که به خدمت مصر اجیر شده بودند)، ولی، چون شنیدند، که پادشاه مصر بطرف منفیس رفته از نرسیدن کمک مأیوس شده رسولانی باردوی ایران برای مذاکره فرستادند. لاکراتس به آنها گفت قول میدهم، که اگر پلوز را تسلیم کنید، آزاد باشید و با بار و بنهٔ خود بیمانع بیونان برگردید. بر اثر این قرارداد ارک شهر تسلیم شد و بعد از آن اردشیر باگواس خواجه را با عدّهای از سپاهیان غیر یونانی فرستاد، تا شهر را تصرّف کنند. در حالی، که سربازان مزبور وارد شهر میشدند، به یونانیهائی که تسلیم شده بودند و خارج میگشتند، برخورده اموال آنها را غارت کردند. یونانیها در خشم شده از خدایان خود، که بنام آنان قسم یاد میکردند، کمکی استغاثه کردند و لاکراتس، چون از نقض عهد آگاه گردید، به باگواس خواجه و سربازان او حمله کرده بعضی را کشت و ما بقی را بپراکند. باگواس نزد اردشیر رفته شکایت از رفتار لاکراتس کرد و شاه گفت جزای سربازانی، که نقض عهد کردهاند، همین بوده و فرمود اشخاصی را، که مقصّر بودند، بقتل رسانند. چنین بود تسلیم شدن پلوز.
آمامنتور فرماندهٔ اردوی سوّم، شهر بوباست[۱] و بسیاری از شهرهای دیگر را با حیلهٔ جنگی تصرّف کرد: او در اردوی خود انتشار داد، که هرگاه شهرهائی خودشان تسلیم شوند، مورد عفو اردشیر واقع شده پاداش خواهند یافت، و الاّ شاه با آنها همان معامله خواهد کرد، که با صیدائیها کرد. در همین وقت منتور امر کرد دروازهبانهای اردو از خارج شدن اشخاص مانع نشوند و اسرای مصری، که در اردوی منتور بودند، خارج شده در شهرهای مصر بپراکندند و خبر مزبور را در میان اهالی منتشر کردند. بر اثر این خبر منازعه بین سربازان
- ↑ Bubaste.