استفاده کنند. نه، هیچگاه ما باین درجه بیعقل و دیوانه نخواهیم بود. با وجود اینکه ما میتوانستیم شما را معدود کنیم، چرا نکردهایم؟بدان، جهت نجات شما این است، که من میخواهم ارادت خود را به یونانیها نشان دهم، زیرا، اگر کوروش هنگام صعود بممالک علیا، باین قشون خارجه از آن جهت اطمینان داشت، که جیرهٔ آنها را میرسانید، من میخواهم، وقتی که از این ممالک پائین میآیم، همین سپاه را بوسیلهٔ خوبیهائی، که نسبت بآن میکنم، تکیهگاه خود قرار دهم.
امّا راجع به مزایائی، که شما میتوانید برای من داشته باشید، تو از بعض مزایا سخن راندی، ولی بزرگترین مزیّت آن است، که من میدانم: فقط شاه میتواند تیار راست بر سر نهد، ولی ممکن است، که با بودن شما در اینجا یک کس دیگر هم بتواند در قلبش تیار راست بر سر گذارد. (موافق نوشتههای مورّخین یونانی فقط شاه میتوانست کلاه راست بر سر گذارد. بنابراین، اگر گفتهٔ کزنفون صحیح باشد، تیسافرن میخواهد بگوید، که با تقویت یونانیها او میتواند فکر سلطنت را در مغز خود بپرورد). کلآرخ از این عبارت تیسافرن تصوّر کرد، که راست میگوید و گفت، با وجود بودن چنین جهاتی برای دوستی بین ما، آیا اشخاصی، که با تهمت و افتراء میخواهند این دوستی را مبدّل به دشمنی کنند، لایق بدترین عقوبتی نیستند؟تیسافرن جواب داد، اگر شما با سرداران و صاحبمنصبان بخواهید، روز روشن نزد من آئید، من بشما میگویم، کیها بمن اطلاع میدهند، که تو کنگاشی بر ضدّ من و قشونم ترتیب میدهی. کلآرخ گفت، من تمام آنها را نزد تو میآورم و من هم به تو خواهم گفت، از چه کسانی چیزهائی راجع به تو میدانم. پس از این صحبت، تیسافرن نسبت به کلآرخ بسیار محبّت نمود و او را دعوت کرد، که برای شام بماند (عقبنشینی، کتاب ۲، فصل ۵).
کشته شدن صاحبمنصبان یونانی
بقول کزنفون (عقبنشینی، کتاب ۲، فصل ۵) روز بعد، که کلآرخ باردوی خود برگشت، یقین کرده بود، که تیسافرن نیّات بد نسبت به یونانیها ندارد و مذاکرات او را باطلاع یونانیها رسانیده گفت، لازم است رؤساء نزد تیسافرن بروند و اگر محقّق