است پس بنابرین میتوان حدس دیگری زده و پنداشت که شاید مولانا شمسالدین محمّدِ موالی و محمود بن یوسف اصفهانی دو مؤلّف تاریخ سیستان باشند، زیرا چنانکه بعد ذکر خواهیم کرد شکی نیست که تاریخ سیستان را دو یا سه نفر بنوبت نوشتهاند، لذا ظاهراً و با دلایلی که بعد ذکر خواهد شد این حدس ثانی بحقیقت نزدیکتر و بذوق چسبندهتر است، چه همانطور که قبلاً اشاره شد بنظر میرسد که تاریخ احیاءالملوک دنبالهٔ تاریخیست که امیر محمد مبارز در زمان نظامالدین یحمی نوشته و از عصر نظامالدین تا زمان قطبالدین علی که ابومحمد نامی تاریخ سیستان را از عربی ترجمه کرده (۸۴۲-۸۸۵) بیش از چهل و سه سال نیست و نیز از متن تاریخ احیاء بر میآید که درین مدّت وقایع عمدهای هم در میان نیامده است؛ پس پیداست که ابومحمد نام یا ابوعبدالله سلف اوکه مؤسس تاریخی بودهاند که احیاءالملوک از آن بوجود آمده کتاب خود را از روی منبعی قدیمتر پرداختهاند و تقریباً اگر اینمقدمات درست آید شکی نمیماند که آن هر دو، تاریخ سیستان را در دست داشتهاند، زیرا میبینیم که عین مطالب بسیاری منتها قدری شکسته بسته تا صفحه ۴۲ سطر ۷ و از آن نقل کردهاند و بلکه اساس آن تاریخ تا اینجا بر روی تاریخ سیستان نهاده شده است و در مقدمهٔ این نقل روایات نیز از دو نفر مذکور نام بردهاند، پس نتیجه این میشود که مؤلف تاریخ سیستان مولانا شمسالدین محمد موالی بوده که تا زمان تاجالدین ابوالفضل (۴۴۸) را برشتهٔ تحریر کشیده و محمود بن یوسف اصفهانی بار دیگر آن تاریخ را از سنهٔ (۴۶۵) تا سنه (۷۲۵) بطریق اختصار بپایان برده است.
در صورت تصدیق این حدس اخیر ناچار نیستیم که این کتاب را بر طبق حدس بعضی مترجم از عربی بدانیم، چنانکه بعد از این دیده خواهد شد که تاریخ سیستان در اصل بفارسی نوشته شده مگر جای بجای در احوال خلفا که احتمال ترجمه شدن در آن هست.
اینک دلایل و اماراتی که در قدمت این تألیف از خود کتاب بدست آمده:
۱) از مورخان و کتبی نقل میکند که همه جزء قدما میباشند مانند: ابوالمؤیدبلخی صاحب شاهنامهٔ منثور و کتاب گرشاسب و عجائب البرّ و البحر، دیگر: بشر