که یارب اینرا عزیز گردان، و آن بقعه را دعا کرد ببرکت، و اکنون تا رستاخیز همیشه آن برکت بر آن مردمان باشد و بر آن ولایت.
(فضل آخر)
فضل دیگر که سلیمان علیه السلام، باد را فرمود، تا او را با همه لشکر گرد عالم بگردانید، و جهانیان او را بدیدند، و فرمان او را کار بستند و جن و انس با او بودند و طباخان برکار بودند، باد را گفت مرا بجایگاهی فرود آر که معتدل تر باشد و هواء سبک، او را بسیستان فرود آورد تا آنجا چاشت خورد، پس گفت از چندین جای که رفتیم اینجا خوشترست، و جهان امروز همه بر عدلست و جور نیست که عالم همه برابر گشتند اندر دین. [و] خوارج فرق میان دار جور و دار عدل ز اینجا گرفتند.
(فضل دیگر)
اسکندر رومی[۱] چون دارا بن داراب کشته شد، و روشنک دختر او را بزنی کرد، و قصد هند کرد، بسیستان رفت و بران قلعه شد که کیخسرو بنا کرده بود، بر شمال قلعه سیستان، و قلعه دیگرست بر جنوب که پس از آن اردشیر بابکان بنا کرده، و آنجا هفت روز ببود و اسپهبد سیستانرا بنواخت که اورا خدمت بسیار کرد و پذیره[۲] او باز شد، پس بفرمود تا آنجا که دیدبان گاه قلعه بود، قلعه جداگانه کردند، و روشنک آنجا یله کرد تا از کار هند فارغ شد، و باز آنجا آمد، و آن قلعه تمام کرده بودند، پس یکماه اینجا ببود تا نیکوتمام شد، گفت: اراک چنین باید قلعه اندر[۳] نچنانکه
- ↑ اسکندر در نزد مورخین پارسی قدیم و اسلامی برومی معروفست.
- ↑ درین کتاب تا جائیکه کاتب را ممکن بوده نقطه نگذاشته منجمله همه جا لفظ (پذیره) را (پدیره) نوشه.
- ↑ در اصل کلمه ای بوده که فقط (مه) ازان باقیست و آنرا تراشیده «قلعه» کرده اند و ظاهرا بعد (اندر) نیز حرفی بوده و تراشیده شده که گویا (نه) بوده و بعد نونی بر (چنانکه) افزوده اند.