برگه:Tarikh-e-Sistan Bahar.pdf/۴۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۱۰–

که یارب اینرا عزیز گردان، و آن بقعه را دعا کرد ببرکت، و اکنون تا رستاخیز همیشه آن برکت بر آن مردمان باشد و بر آن ولایت.

(فضل آخر)

فضل دیگر که سلیمان علیه السلام، باد را فرمود، تا او را با همه لشکر گرد عالم بگردانید، و جهانیان او را بدیدند، و فرمان او را کار بستند و جن و انس با او بودند و طباخان برکار بودند، باد را گفت مرا بجایگاهی فرود آر که معتدل تر باشد و هواء سبک، او را بسیستان فرود آورد تا آنجا چاشت خورد، پس گفت از چندین جای که رفتیم اینجا خوشترست، و جهان امروز همه بر عدلست و جور نیست که عالم همه برابر گشتند اندر دین. [و] خوارج فرق میان دار جور و دار عدل ز اینجا گرفتند.

(فضل دیگر)

اسکندر رومی[۱] چون دارا بن داراب کشته شد، و روشنک دختر او را بزنی کرد، و قصد هند کرد، بسیستان رفت و بران قلعه شد که کیخسرو بنا کرده بود، بر شمال قلعه سیستان، و قلعه دیگرست بر جنوب که پس از آن اردشیر بابکان بنا کرده، و آنجا هفت روز ببود و اسپهبد سیستانرا بنواخت که اورا خدمت بسیار کرد و پذیره[۲] او باز شد، پس بفرمود تا آنجا که دیدبان گاه قلعه بود، قلعه جداگانه کردند، و روشنک آنجا یله کرد تا از کار هند فارغ شد، و باز آنجا آمد، و آن قلعه تمام کرده بودند، پس یکماه اینجا ببود تا نیکوتمام شد، گفت: اراک چنین باید قلعه اندر[۳] نچنانکه


  1. اسکندر در نزد مورخین پارسی قدیم و اسلامی برومی معروفست.
  2. درین کتاب تا جائیکه کاتب را ممکن بوده نقطه نگذاشته منجمله همه جا لفظ (پذیره) را (پدیره) نوشه.
  3. در اصل کلمه ای بوده که فقط (مه) ازان باقیست و آنرا تراشیده «قلعه» کرده اند و ظاهرا بعد (اندر) نیز حرفی بوده و تراشیده شده که گویا (نه) بوده و بعد نونی بر (چنانکه) افزوده اند.