برگه:Tarikh-e-Sistan Bahar.pdf/۴۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۷–

نریمان و پسرش سام برو تاختنها همی کردند تا ایران شهر بیله کرد و برفت بعجز باز بترکستان شد، و بروزگار طهماسب[۱] جهان پهلوان سام بود و پسرش دستان عالم بمردی آباد داشت، تا بازافراسیاب بیرون آمد و ایران بگرفت، و مردمان ایران بزینهار دستان آمدند، تا دستان برفت و رستم چهارده ساله بود و کیقباد را بیاورد و میانه لشگر ترکان رفت و باز آمد و مردیها کرد و افراسیاب را بتاختند و جهان بآرام[۲] کرد، تا بروزگار کی‌کاوس، باز هم رستم بترکستان[۳] شد وکین سیاوخش باز آورد. تا باز که با کیخسرو برفت وحربها کرد تایک راه که افراسیاب را بدست آورد و بکشت.[۴] و باز از پس وی فرامرز بود، و اخبار فرامرز جداگانه دوازده مجلد است. واخبار نریمان و سام و دستان، خود بشاهنامه بگوید که بتکرار حاجت نیاید. وحدیث رستم بر آن جمله است که بوالقسم فردوسی شاهنامه بشعر کرد، و برنام سلطان محمود کرد و چندین روز همی بر خواند، محمود گفت همه شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست. بوالقسم گفت زندگانی خداوند دراز باد، ندانم اندر سپاه أو چند مرد چون رستم باشد اما این دانم که خدای تعالی خویشتن را هیچ بنده چون رستم دیگر نیافرید، این بگفت و زمین بوسه کرد و برفت[۵]


  1. از پادشاهی طهماسب در کتب معتبر مانند آثار الباقیه - شاهنامه - تألیفات مسعودی و غیره ذکری نیست تنها شاهنامه در شعری از او نام برده:
      ندیدند جز پور طهماسب زو که زورکیان داشت و فرهنگ کو  
    البیرونی هم زاب را پسر تهماسب مینامد. (آثارالباقیه ص ۱۰۴)
  2. بآرام - یعنی بسیار آرام، و این بائی که قبل از آرام آورده است علامت تأکید و تکمیل معنی است و گاه بر سر کلمات عربی نیز آنرا در آورند و گویند: فلان کار بحاصل آمد، یعنی کاملاحاصل شد.
  3. در اصل ترکان با ترکتاز بوده و بعد تراشیده ترکستان کرده اند.
  4. یعنی کیخسرو افراسیاب را بکشت - در متن اینجا راده گذاشته اند و در حاشیه نوشته اند با خطی زشت : و این بیت میگفت
      هرکه رو از خط فرمانم بتابت چون قلم سر ببازد همچنان در گردش باشد گناه  
  5. در حاشیه نوشته اند و راده گذارده که: او میگفت
      سخن گفتم درست و زود رفتم بعالم نیست مردی همچو رستم