برگه:Tarikh-e-Sistan Bahar.pdf/۲۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–کب–

دیگر کلمه (فرا) را زیاد ترکیب ساخته است مانند : فراسر، بمعنی بالاسر - فراروی، بمعنی بروی - فراوی، بمعنی بسوی وی - فراملیکه گفت، یعنی بملائکه گفت - فراهم رسیدند، یعنی بهم بر خوردند - فرامن ده یعنی بمن ده - فرا ماده وفرا اوده - فرا رفت - فرا رسید - فرا جای شد - فرا آمد - فرادید - فرانشست - فرادید آورد - فرا دید آمد - فرا گفت - فرا گرفت و غیره.

دیگر نوشتن و مشتقات آنرا که مراد نویسندگی است، همه جا (نبشتن) با باء آورده مگر در فعل امر که (نویسی) با واو ضبط نموده و بمعنی (پیجیده) را هم بواو آورده است.

دیگر (نیز) را گاهی بمعنای (دیگر) آورده است: «غلام گفت دینار نیز اندر خزینه نماند» ص ۱۴۶ و «ندانم تا نیز چه کرد» ص ۶۷ و (پیش) را گاه بجای از پیش آورده: «امیر خلف دانست که محنت رسیدست که پیش فرزند همی باید گریخت» ص ۳۴۹

دیگر کلمه (اندر) بسیار در عبارات بکار میبرد و درین شیوه بترجمه بلعمی بی شباهت نیست، مانند: «و از همه خویشتن را اندر حل کرد» یعنی بحل کرد، و چون: (حمله اندر آورد) و (اندر دید) وغیره لیکن در ترجمه بلعمی این اندازه مورد استعمال ندارد. و گاه از استعمال این کلمه دقت نویسنده در حسن ادای معنی بظهور میرسد چنانکه درین مثال : «امیر حسین بیامد بلب هیرمند و آب سیل آمده بود، سپاه اندر آب بگذاشت» (ص ۳۳۵) که ظاهر بایستی گفته باشد: سپاه از آب یا بر آب بگذاشت، ولی نظر بآنکه گوید سیل آمده بود مثل آنستکه در گذرانیدن سیاه نوعی اغراق آورده که گذاره کردن سپاه را از اندرون سیلاب که صحرائی را فرا گرفته است مجسم سازد، ولطف اینمعنی برارباب دقت پوشیده نیست، سوای این دقایق میتوان گفت در آوردن این کلمه و تکرارش تاحدی افراط کرده است. مثال : «اندر افکندند بسرای قصر اندر» ص ۲۷۲ و «و خبر اندر رسید» ص ۲۹۳ و اندر دید، و اندر شهر اندر، و بخواب اندر دید، و بدان اندر، و بدین اندر وغیره. و از عجایب آنکه درینکتاب تا صفحه ۳۸۲ که قسمت اول تألیف است لفظ (در) بهیچوجه بنظر حقیر نرسیده است، ولی از صفحه ۳۸۳ ببعد که گفتیم کسی دیگر تألیف کرده است، کلمه (در) گاه‌گاه دیده میشود مانند: «وامیربوالعباس