برگه:Tarikh-e-Sistan Bahar.pdf/۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–یج–

نیست، خاصه در نوشته قدما، زیرا میدانیم که نثر فارسی غالبا تقلید از نثر عربی است و قدیمترین کتبی که بفارسی دیده میشود و همانها مؤسس و سرمشق نثر نویسی برای آیندگان شده است از زبان عربی فارسی ترجمه گردیده، و ازینرو توان گفت که شیوه نثر فارسی در یک حدی همان شیوه نثر عربی است، پس در صورتیکه نویسنده یا مترجم آشنا باصول نویسندگی بوده باشد مشکلست تمیز داد که نوشته اش بالاصاله بفارسی تحریر یافته یا از عربی ترجمه شده است. معذلک بدلایلی که ذکر آنهمه تفصیلی خواهد داشت بنظر میرسد که این کتاب در اصل بفارسی تحریر شده و گاهی هم از کتب عربی مطلبی ترجمه گردیده است - مثلا مطالبی که از کتاب گرشاسب ابوالمؤید نقل کرده و حدیث کرکوی و حدیث فردوسی، شکی نیست که از فارسی نقل شده ولیکن ترجمه حال حضرت رسول و اسلاف وی و حال خلفای اسلامی جای بجای از عربی نقل گردیده. باز داستان حمزه وصفاریان تا آخر کتاب بپارسی بوده است - معذلک در میان همان قسمتهائی که در آخر کتاب یا حشو کتاب مسلمست که بفارسی تحریرشده باز ترکیباتی است در جمله بندی که کاملا شبیه بعربی است، از قبیل اینکه گاهی افعال را در ابتدای جمله میآورد و گاه در وسط جمله و بجای آنکه بقاعده زبان فارسی افعال را در اواخر جمله ذکر کند جمله را باسم ختم مینماید مانند: «احمد بن محمد بن جعفر را المستعین بالله نام بود وهم بدین تاریخ نشست که فرمان یافت پدر» (ص ۲۰۳) و معلومست که این جمله که که شرح حال المستعین بالله است نقل از عربی است، اما آنجا که معلومست از یادداشتهای فارسی نقل شده جملات بصیاغ فارسی نوشته میشود مانند: «تا هزار مرد بیکراه بیامدند و یعقوب مهتران ایشان را خلعت داد و نیکوئی گفت که از شما هر که سرهنگ است امیر کنم و هرکه یک سوار است سرهنگ کنم و هر چه پیاده است شما را سوار کنم و هر چه پس از آن هنر بینم جاه وقدر افزایم پس آنمردم با او آرام گرفتند» (ص ۲۰۵) و آنجا که گوید: «سوی عمار خارجی کس فرستاد و بگفت که شما این شغل که همی بسر بردید بدان بود که حمزة بن عبدالله هیج مردم سکزی را نیازرد... اگر باید که سلامت یابی امیرالمؤمنینی از سر دور کن و برخیزدست با ما یکی کن که ما باعتقاد نیکو برخاستیم که سیستان نیز فراکس ندهیم و بولایت اندر فزانیم آنچه توانیم» (ص ۲۰۳) از این