۸) اما فرق بین آخر کتاب یعنی از مرگ ابوالفضل (صفحه ۳۸۳) ببعد بقدری آشکارست که گویا شرح آن از قبیل توضیح واضحات شمرده شود و روشنترین آنهمه قطع شدن مطلب تاریخ است در صفحه (۳۸۲) در آخر داستان ابوالفضل و افتادن ۱۷ سال از تاریخ مذکور، چه این قسمت ابتر در حوالی سنه ۴۴۸ است و مرگ ابوالفضل در ۴۶۵، و در آن هنگام او در میان امرای سلجوقی بسختی گیر کرده بود و از دوروبه میانه موسی بیغو وداود چغری که با هم خلاف داشتند درمانده و شاید دچار حبس و تبعید و امثال ذلک شده و تاریخ آخرعمرش ناتمام مانده است - و از قضا در هیچ تاریخی این قسمت از تاریخ سیستان و رقابت میان امرای سلجوقی و نام ابو الفضل نصربن احمد و ابونصر برادرش و روابط آنان با غزنویان و سلجوقیان دیده نمیشود که شخص بداند که از این تاریخ ببعد چه بسر ابوالفضل مذکور آمده است[۱] و اتفاقا احیاء الملوک هم نام وی و جریانهای تاریخی مذکور در فوق را ندارد، و خود این هم دلیلی است که ملک حسین و مورخین قبل از او این تاریخ را در دست نداشته اند و اگر هم آنرا دیده اند جزواتی از آغاز کتاب بوده است و الا دلیلی نداشت که قصة ابو الفضل اول را مسکوت بگذارند؟ و بالاخره بعد از مرگ ابوالفضل جملات کتاب هم از حیث لغت و ترکیب و هم از حیث سیاقت تاریخی یکباره عوض میشود، و جملات مصدری بجای تفاصیل مرتب پیش میآید و این جمله ها متوالی و متتابع میشود و در ضمن آنها گاهی بیست و دو و گاهی شانزده و گاهی یازده سال از متن تاریخ گم میشود (ص ۳۹۱ - ۳۹۲) و باز در صفحه (۴۰۹) تاریخ بسیاقت طبیعی خود از حیث رویه نه از حیث انشاء عودکرده و کتاب در صفحه (۴۱۵) ختم میگردد.
از جمله اختلافات فاحش و آشکار عبارتی، در صفحه ۱۲ سطر ۱۴-۱۶ گوید: «ملک معظم نصیرالحق والدین چون این سخن استماع کرد اثر غضب در بشره او متمکن گشت و آتش غیرت بالا گرفت.. الی آخر» که کاملا شبیه بعبارات همان عصر
- ↑ تا آنجا که حقیر دیده در تواریخ در ابو الفضل را که اولی نصر بن احمد و دومی نصرابن خلف بن نصر بن احمد و هر دو ملقب بتاج الدین بوده اند یکی شمرده و ذکر نخستین را از بین برده اند - ابو الفضل دوم ممدوح عثمان مختاری و معزی و عبدالواسع جبلی است.