برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۳۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۷
آمدن امیر مسعود بری

و رسول را نیکو بنواخت و فرمود تا بنام بوجعفر کاکو منشوری نبشتند بسپاهان و نواحی و خلعتی فاخر ساختند و گسیل کردند. و پس از گسیل کردن رسول امیر از سپاهان حرکت کرد با نشاط و نصرت ـ پنج روز باقی مانده بود از جمادی الاخری - بر طرف ری. چون بشهر ری رسید مردمان آنجا خبر یافته بودند و تکلفی کرده و شهر را آذین[۱] بسته بودند آذینی ازحد و اندازه گذشته، اما وی بر کران شهر که خیمه زده بودند فرود آمد و گفت رفتنی است. و مردم ری خاص و عام بیرون آمدند و بسیار خدمت کردند، و وی معتمدان خویش را در شهر فرستاد تا آن تکلفی که کرده بودند بدیدند و با وی گفتند، و وی مردم ری را بدان بندگی که کرده بودند احماد[۲] کرد. و اینجا خبر بدو رسید از نامهای ثقات که امیر محمد بغزنین آمد و کار ها بر وی قرار گرفت و لشکر بجمله او را مطیع و منقاد شدند که گفته‌اند الدنیا[۳] عبید الدینار و الدرهم. امیر مسعود رضی الله عنه بدین خبر سخت دل مشغول شد و در وقت صواب آن دید که سید عبدالعزیز علوی را که از دهاة الرجال بود برسولی بغزنین فرستد، و نامه نبشتند از فرمان او ببرادرش بتهنیت و تعزیت، و پیغامها داد در معنی میراث و مملکت چنانکه شرح داده آید[۴] این حال را در روزگار امارت امیر محمد و آن کفایت باشد. و پس از آنکه این علوی را برسولی فرستاد، نامه امیر المؤمنین القادر بالله رضی الله عنه رسید بری بتعزیت و تهنیت علی الرسم فی مثله، جواب نامهٔ که از سپاهان نوشته بودند بخبر گذشته شدن سلطان محمود و حرکت که خواهد بود بر جانب خراسان و خواستن لو او عهد و آنچه با آن رود از نعوت و القاب که ولی عهد محمود است. و امیر المؤمنین او را مثال داده بود در این نامه که آنچه گرفته است از ولایت ری و جبال و سپاهان بروی مقرر است، بتعجیل سوی خراسان


  1. مو شهر را آئین، فا: شهر آذین (بدون را) روایت فا مطابق با چند جای تاریخ سیستان است.
  2. احماد ستودن و ستودنی یافتن در نوشته های عربی آن عصر معمول بوده است.
  3. کذا و ظ، أهل الدنیا یاالناس.
  4. کذا و ظ: آمد