برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۳۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۶
تاریخ بیهقی

بزرگ گذشته شد و کار مملکتی سخت بزرک مهمل ماند آنجا، و کار اصل ضبط کردن اولی‌تر[۱] که سوی فرع کرائیدن خصوصاً که دوردست است و فوت میشود، و بری و طارم[۲] و نواحی که گرفته آمده است شحنه گماشته خواهد آمد چنانکه بغیبت ما بهیچ حال خللی نیفتد، و اگر کسی خوابی بیند[۳] و فرصتی جوید خود آن دیدن و آن فرصت چندان است که ما بر تخت پدر نشستیم دیگر بهیچ حال این دیار را مهمل فرو نگذاریم که ما را بر نیک و بد این بقاع چشم افتاد و معلوم گشت، و از سر تخت پدر تدبیر آن دیار از لونی دیگر پیش گرفته آید، که بحمدالله مردان وعدت و آلت سخت تمام است آنجا، اکنون باید که امیر این کار را سخت زود بگذارد و در سؤال و جواب نیفکند تا بر کاری پخته ازینجا باز گردیم. پس اگر عشوه دهد کسی، نخرد که[۴] او را گویند با سستی باید ساخت که مسعود بر جناح سفر است و اینجا مقام چند تواند کرد، نباید خرید و چنین سخن نباید شنید که وحشت ما بزرگ است و ما چون بوحشت باز گردیم[۵] دریافت این کار از لونی دیگر باشد و السلام.

این رسول برفت و پیغامها بگزارد و پسر کاکو نیکو بشنید و بغنیمتی سخت تمام داشت و جوابی نیکو داد، و سه روز در مناظره بودند تا قرار گرفت بدانکه وی خلیفت امیر باشد در سپاهان در غیبت که وی را افتد، و هر سالی دویست هزار دینار هریوه[۶] و ده هزار طاق[۷] جامه از مستعملات[۸] آن نواحی بدهد بیرون هدیه نوروز و مهرکان از هر چیزی و اسبان تازی و استران بازین[۹] و آلت سفر از هر دستی، وامیر رضی‌الله عنه عذر او بپذیرفت


  1. این کلمه شایع بوده است.
  2. این اسم را یاقوت در معجم البلدان و هم در مراصد الاطلاع با تای منقوط و بفتح را ضبط کرده‌است در صورتی که امروز بضم راء تلفظ میشود. بهر حال ناحیه ایست میان قزوین و گیلان.
  3. یعنی خیال باطلی کند. در جاهای دیگر این کتاب هم این عبارت هست
  4. این «که» بیانی است و کلمه عشوه را تفسیر میکند.
  5. یعنی چون با نظر بدبینی و بدگمانی باین سرزمین بازگردیم الخ.
  6. در برهان قاطع: هریوه بکسر اول و ثانی بتحتانی مجهول و فتح و او منسوب بهرات را گویند و زر خالص و رائج را نیز گفته‌اند
  7. طاق همان است که امروز طاقه گویند یعنی یک تخته جامه. گویا معرب تاست.
  8. یعنی از مرسومات یا محصولات آنجا.
  9. مو اشتران زین، فا استران زین (یعنی استران زینی در مقابل استران باری؟). مقصود از آلت سفر گویا خیمه و خرگاه و امثال آن است