برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۳۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۵
مصالحه امیر مسعود با علاءالدوله

که از آنچه نهاده باشد چیزی ندهد که داند که چون ما بازگشتیم مهمات بسیار پیش افتد و تا روزگار دراز نپردازیم[۱] و لکن ما را باری عذری باشد در بازگشتن. همگان گفتند سخت صواب و نیکودیده آمده است و جز این صواب نیست، و هرچند رکاب عالی زودتر حرکت کند سوی خراسان بهتر، که مسافت دور است و قوم غزنین بادی در سر کنند که کار بر ما دراز گردد. امیر گفت شما بازگردید تا من اندرین بهتر ننگرم و آنچه رای واجب کند بفرمایم. قوم بازگشتند.

و امیر دیگر روز بار داد با قبا و ردای و دستاری سپید،[۲] و همه اعیان و مقدمان و اصناف لشکر بخدمت آمدند سپیدها پوشیده، و بسیار جزع بود و سه روز تعزیتی ملکانه برسم داشته آمد چنانکه همگان بپسندیدند. و چون روزگار مصیبت سرآمد امیر رسولی نامزد کرد سوی بوجعفر کاکو علاءالدوله فرستاده آمد و مسافت نزدیک بود سوی وی و پیش از آنکه این خبر رسد امیرالمومنین بشفاعت نامه نوشته بود تا سپاهان بدو باز داده آید و او خلیفت شما[۳] باشد و آنچه نهاده آید از مال ضمانی میدهد، و نامه آور بر جای بماند و اجابت می‌بود و نمی‌بود بدو[۴]، لکن اکنون بغنیمت داشت امیر مسعود این حال را، و رسولی فرستاد، و نامه و پیغام بر این جمله بود که ما شفاعت امیرالمومنین را بسمع و طاعت[۵] پیش رفتیم که از خداوند بندگان را فرمان باشد نه شفاعت و با آنکه مهمات بزرگتر از مهمات سپاهان در پیش داشتیم[۶]، و هیچ خلیفه شایسته‌تر از امیر علاءالدوله یافته نیاید و اگر اول که ما قصد این دیار کردیم و رسول فرستادیم و حجت گرفتیم آن ستیزه و لجاج نرفته بودی، این چشم زخم بیفتادی، لیکن چه توان کرد، بودنی می باشد، اکنون مسئله دیگر شد و ما قصد کردن[۷] بر آن سو یله کردیم که شغل فریضه در پیش داریم و سوی خراسان میرویم که سلطان


  1. پرداختن بمعنی فراغت یافتن
  2. گویا سپید در آن زمان رسم عزا بوده است. جای دیگر هم این مطلب خواهد آمد
  3. مو: ما
  4. مو نمی‌نمود
  5. فا بسمع طاعت،
  6. یعنی با آنکه بواسطه کارهای لازم‌تر مجال رسیدگی بکار سپاهان نداشتیم با وجود این فرمان خلیفه را اطاعت کردیم
  7. قصد کردن، مصدر مرکب، مفعول «یله کردیم» است.