برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۳۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۴
تاریخ بیهقی

آنچه نبشتم نیکو اندیشه کند و سخت بتسجیل بسیج آمدن کند تا این تخت ملک و ما ضایع نمانیم، و بزودی قاصدان را باز گرداند که عمت چشم براه دارد، و هر چه اینجا رود سوی وی نبشته میآید.

چون بر همه احوالها واقف گشتم گفتم زندگانی خداوند دراز باد، بهیچ مشاورت حاجت نیاید، بر آنچه نبشته است کار می‌باید کرد که هر چه گفته است نصیحت محض است هیچ کس را این فراز نباید [گفت][۱] گفت همچنین است و رای درست اینست که دیده است و همچنین کنم اگر خدای عزوجل خواهد، فاما از مشورت کردن چاره نیست، خیز کسان فرست و سپاه سالار تاش را والتون تاش[۲] حاجب بزرگ را و دیگر اعیان و مقدمان را بخوانید تا با ایشان نیز بگوئیم و سخن ایشان بشنویم آنگاه آنچه قرار گیرد بر آن کار میکنیم. من برخاستم و کسان فرستادم و قوم حاضر آمدند، پیش امیر رفتیم چون بنشستیم امیر حال با ایشان باز گفت و ملطفه مرا داد تا برایشان خواندم چون فارغ شدم گفتند زندگانی خداوند دراز باد این ملکه نصیحتی کرده است و سخت بوقت آگاهی داده، و خیر بزرگ است که این خبر اینجا رسید که اگر رکاب عالی بسعادت حرکت کرده بودی و سایه بر جانبی افکنده و کاری بر ناگزارده و این خبر آنجا رسیدی ناچار باز بایستی گشت زشت بودی، اکنون خداوند چه دیده است درین باب؟ گفت شما چه گوئید که صواب چیست؟ گفتند ما صواب جز بتعجیل رفتن نه بینیم. گفت ما هم برینیم. اما فردا مرک پدر را بفرمائیم تا آشکارا کنند، چون ماتم داشته شد رسولی فرستیم نزدیک پسر کاکو و او را استمالتی کنیم، و شک نیست که وی را این خبر رسیده باشد زودتر از آنکه کس ما باو رسد، و غنیمت دارد که ما از اینجا بازگردیم و هر حکم که کنیم بخدمت مال ضمانی اجابت کند و هیچ کژی ننماید[۳]


  1. احتمال میدهیم که در اصل دو «گفت» بوده که یکی را ناسخان بتوهم زائد بودن انداخته‌اند یب بجای «نباید» نیاید، فراز درینجا بمعنی گشاده است و این لغت از اضداد است
  2. یب : الب تون تاش. و در هر صورت مقصود آلتون تاش خوارزمشاه نیست زیر در اینجا با مسعود نبوده است و در هرات به خدمت او رسیده چنانکه شرحش بیاید. شاید خبار تاش بوده و تحریف شده است . نام خدارتاش پس ازین می‌آید
  3. یعنی هر چه بگویم قبول کند و چانه نزند زیرا میداند که هر چه تعهد کند نخواهد داد.