برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۲
تاریخ بیهقی

و آنچه بر دست امیر مسعود رفت در ری و جبال تا آنگاه که سپاهان بگرفت، تاریخ آن را بر اندازه براندم در بقیت روزگار پدرش امیر محمود، و آن را بابی جداگانه کردم چنانکه دیدند و خواندند، و چون مدت ملک برادرش امیر محمد بپایان آمد و وی را بقلعت کوهتیز بنشاندند چنانکه شرح کردم، و جواب نامه که بامیر مسعود نبشته بودند باز رسید فرمود تا به هراة بدرگاه[۱] حاضر شوند و ایشان بسیج رفتن کردند، چگونگی آن و بدرگاه رسیدن بجای ماندم که نخست فریضه بود راندن تاریخ مدت ملک امیر محمد که در آن مدت امیر مسعود چه کرد تا آنگاه که از ری بنشابور رسید و از نشابور بهراۃ، که اندرین مدت بسیار عجایب بوده است و ناچار آنرا ببایست نبشت تا شرط تاریخ تمامی بجای آید، اکنون پیش گرفتم آنچه امیر مسعود رضی‌الله عنه کرد و بر دست وی برفت از کارها در آن مدت که پدرش امیر محمود گذشته شد و برادرش امیر محمد بغزنین آمد و بر تخت ملک نشست تا آنگاه که او را بتکیناباد فرو گرفتند تا همه مقرر گردد و چون ازین فارغ شوم آنگاه بسر آن باز شوم که لشکر از تکیناباد سوی هراة بر چه جمله باز رفتند و حاجب بر اثر ایشان، و چون بهراة رسیدند چه رفت و کار امیر محمد بکجا رسید آنگاه که وی را از قلعت تکیناباد بقلعت مندیش[۲] برد بکتکین حاجب، و بکوتوال سپرد و بازگشت.

امیر مسعود بسپاهان بود و قصد داشت که سپاه سالار تاش فراش را آنجا یله کند[۳] و بر جانب همدان و جبال[۴] رود، و فراشان سرای پرده بیرون برده بودند و در آن هفته بخواست رفت روز شنبه[۵] ده روز مانده بود از جمادی الاولی سنه احدی و عشرین و اربعمائه ناگاه خبر رسید که پدرش امیر محمود رضی الله عنه گذشته شد و حاجب بزرگ علی قریب[۶] در


  1. یب مج: بدرگاه عالی
  2. گویا بفتح اول و سکون دوم است (رک .)
  3. یله کردن در اینجا مرادف تخلیف عربی است یعنی میخواست تاش را بکار آنجا بگذارد
  4. جبال که بعدها عراق عجم نامیده شده است ولایتی بوده است از اصفهان گرفته تا کرمانشاه و در اینجا مقصود قسمت کوهستانی میان همدان و کرمانشاه است
  5. یب دوشنبه
  6. نسخه چاپی طبقات ناصری قریب بضم اول ضبط کرده است و گویا اشتباه است قریب بفتح بمعنی خویشاوند است چنانکه حاجب علی را خویشاوند نیز مینامیدند. قریب بضم لقب یا اسم پدر اصمعی و نیز یکی از سران خوارج بوده است (قاموس).