برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۶
تاریخ بیهقی

شراب دریافت[۱] و بخفتند. خُماری منکر آرد که[۲] بیدار شوند و دو سه روز بدارد.[۳]

و خیلتاشان[۴] که رفته بودند سوی غزنین باز آمدند و باز نمودند که چون بشارت رسید بغزنین، چند روز شادی کردند خاص و عام و وضیع و شریف، و قربانها کردند و صدقات بسیار دادند که کاری قرار گرفت و یکرویه شد و سرهنگ بوعلی کوتوال[۵] گفته بود تا نامها نبشتند باطراف ولایات بدین خبر، و یاد کرد در نامهٔ خویش که چون نامه از تکیناباد برسید مثال داد تا نسختها برداشتند و بسند و هند فرستادند و همچنان بنواحی غزنین و بلخ و تخارستان[۶] و کوزکانان، تا همه جایها مقرر گردد بزرگی این حال و سکون گیرند. و خیلتاشان مسرع که فرستاده بودند گفتند که اعیان و فقها و قضـاة و خطیب برباط جرمق بمانده بودند از آن حال که افتاد، چون ما از تکیناباد آنجا رسیدیم شاد شدند و سوی غزنین بازگشتند و چون ما بغزنین رسیدیم و نامه سرهنگ کوتوال را دادیم، در وقت مثال داد تا بر قلعت دهل و بوق زدند و بشارت بهر جای رسانیدند و ملکه سیده والده سلطان مسعود با جمله حرات[۷] از قلعت بزیر آمدند و بسرای ابوالعباس اسفراینی[۸]


  1. دریافتن اینجا مرادف، ادراک عربی است بمعنی در رسیدن و فرو گرفتن. نظامی عروضی میگوید من شرابم کشان چو دریابم هر دو از کار خود فرو مانند.
  2. یعنی چنان منکر که از خواب برانگیزاند . یب: چه بیدار شوند
  3. بدارد یعنی دوام کند. داشتن بمعنی درام امروز هم مستعمل است
  4. خیلتاش در برهان قاطع: «سپاهی و لشکری را گویند که همه از یک خیل و یک طائفه باشند» و گویا رتبه مخصوصی بوده است در طبقه بندی لشکری رک. تعلیقات.
  5. در حاشیه یب: «کوتوال لفظ هندی است بمعنی صاحب قلعه و داروغه قلعه» و در برهان قاطع کوت بهندی قلعه است
  6. تخارستان (سرزمین تخارها) بفتح و بضم هر دو آمده است ولایتی بوده است در سمت شرقی بلخ (معجم البلدان).
  7. حرات جمع حره یعنی زن آزاد، در آن زمان زنهای اشراف و بزرگان را بدین لقب می نامیده اند گویا برای تمایز از کنیزان که در حرم سراها فراوان بوده اند . این لفظ چنانکه استاد احمد زکی تحقیق کرده است (حاشیهٔ کتاب التاج ص ۱۴۲) در زمان امویان و عباسیان هم متداول بوده
  8. گویا مقصود ابوالعباس اسفراینی وزیر معروف است (رک.)